هنر زیبا سخن گفتن
معروف است که هارون در خواب دید دندانهایش ریخته است . شخصى خواب او را بدین گونه تعبیر کرد که تمام خویشان خلیفه ، پیش از او مى میرند. هارون برآشفت و حکم به قتل او داد. معبر دیگرى را خواست . او در تعبیر خواب یاد شده گفت : عمر خلیفه از همه خویشان و بستگانش طولانى تر است . هارون خیلى خوشوقت شد و به او خلعتى بخشید.
واضح است که هر دو تعبیر به یک معنى و اشاره به طولانى بودن عمر است ولى هارون از یک بیان آنچنان ناراحت مى شود که حکم اعدام تعبیرکننده را صادر مى کند و از بیان دیگر چنان خوشحال مى شود و مبتهج مى گردد که به معبر جایزه مى دهد.
منفلوطى نویسنده مشهور مصرى مى گوید: ابوعیینه ، نابینا شد و نزد قاضى احمد بن ابى داود رفت و آمد مى کرد. سالها این رفت و آمد ادامه داشت . او گفت : در این سالها همواره احمد به هنگام خروج ابوعیینه به غلام خود مى گفت : ((اى غلام در خدمت ابوعیینه باش و با او بیرون برو.)) و در این مدت حتى یک بار هم نگفت : ((اى غلام دست او را بگیر.)) چون جمله ((دست او را بگیر)) حاکى از حالت رنج آور نابینایى بود، از این رو آن تعبیر را به کار نمى برد.
| تا نیک ندانى که سخن عین صواب است | باید که به گفتن دهن از هم نگشایى | |
| گر راست سخن گویى و در بند بمانى | به زان که دروغت دهد از بند رهایى (296) |
- ۹۳/۰۶/۱۷