آریستیپوس کورنایی، از شاگردان و مریدان سقراط -نظریه لذت گرایی
در مقاله قبل اشاره کردیم که کسانی که درباره معیار ارزش اخلاقی لذتگرا هستند در واقع مفاهیم و جملات اخلاقی را با توجه به مفهوم لذت معنا میکنند و بهطور کلی میتوان اصل بنیادین لذتگرایی را چنین صورتبندی کرد: «عمل و رفتار درست عملی است که دستکم به اندازه هر بدیل دیگری غلبه لذت بر الم را در پی داشته باشد».
یکی از سادهترین و سطحی ترین انواع لذتگرایی، نظریهای است که به برخی فیلسوفان یونانی نسبت داده شده است. این نظریه با عناوین مختلفی معرفی شده است: مکتب کورنایی، لذتگرایی حسی ساده و لذت گرایی آریستیپوسی. به هر حال، این نظریه بر این نکته تاکید دارد که هر چیزی که دارای لذت حسی باشد، ذاتا خوب است و ارزش هر چیز دیگری تنها و تنها با همین معیار سنجیده میشود . اگر بخواهیم بدانیم که آیا مثلا زندگی یک شخص از نظر اخلاقی ارزشمند است یا نه باید ببینیم که چه مقدار لذت حسی در آن وجود دارد. این مهم نیست که یک شخص در زندگی خود از علم و فضیلت و آزادی و اختیار و امثال آن برخوردار باشد یا نه. مهم این است که تا چه اندازه از لذایذ حسی بهرهمند است.
به طور خلاصه میتوان اصول این نوع از لذت گرایی را در سه اصل زیر بیان کرد: 1 - هر لذتی ذاتا خوب است و هر المی ذاتا بد. 2 - ارزش ذاتی هر فعلی بر اساس میزان لذت یا الم حسی که در آن وجود دارد مشخص میشود. 3 - ارزش ذاتی امور پیچیده و مرکب، مانند زندگی، کاملا بر اساس ارزشهای ذاتی لذتها و المهایی که در آن وجود دارد، تعین میشود. به این صورت که گفته میشود یک امر پیچیده و مرکب، تنها در صورتی از یک امر پیچیده و مرکب دیگری بهتر است که مجموع لذتهای حسی موجود در اولی، بیشتر از مجموع لذتهای حسی موجود در دومی باشد.به روشنی نمیتوان گفت که آیا از میان لذت گرایان واقعا کسی بوده است که از این دیدگاه دفاع کرده باشد یا نه. اما بر اساس برخی از گزارشهایی که پارهای از مورخان مانند دیوگنس لائرتیوس، دادهاند و در کتابهای تاریخ فلسفه نقل شده است، شاید بتوان این دیدگاه را به آریستیپوس کورنایی، از شاگردان و مریدان سقراط، نسبت داد. گفتنی است که بسیاری از منتقدان لذتگرایی نیز همین برداشت را از سخنان آریستیپوس داشتهاند. آریستیپوس و پیروان وی تا آنجا به مسئله اخلاق اهمیت دادهاند که بعضی از مورخان گفتهاند این مکتب اساساً جز به اخلاق به هیچ علم دیگری اصالت و اهمیت نداده است، سایر علوم از قبیل فیزیک و منطق، برای آنان از اهمیت درجه دوم و تبعی برخوردار بودهاند، یعنی پیروان این مکتب، تا آنجا به فیزیک و طبیعیات و منطق اهمیت میدادند که گرهی از اندیشه اخلاقی آنان بگشاید و الا از نظر آنان، این علوم بالاصاله هیچ اهمیتی ندارند.
حسین راضی
- ۹۳/۰۶/۲۹