اهمیت دیدار دوستان و ربط آن به زنده شدن دل ها
زیارت و دیدار
زیارت و دیدار دوستان است، که: «تَزاوَرُوا فَانَّ فِى زِیارَتِکُمْ احْیاءً لِقُلُوبِکُم وَ ذِکْراً لِأَحادیثِنا». این طبیعى است. وقتى بروم از صبح تا شب مطالعه کنم، البته وضعم بهتر مىشود، فقه و اصولم درست مىشود، ولى مگر این را از من خواستهاند که با فقه و اصولم، امام صادق را در سنگلاخ بیندازم و به این و آن، وضعیتم را نشان بدهم؟ آنچه از من مىخواهند این معناست، این خشیت است، این روابط است. این که این خط منتقل شود. این نسل سرگردان، مستغنى و توانا شوند، نه همه مبتلا و گرفتار و ذلیل و ضعیف و از دست رفته.
عیادت و سرکشى
عیادت و سرکشیدنهاست. اینکه به مریض برسى. من به خاطر این که به دو ساعت درسم برسم و درسم به هم نخورد، استاد یا همکلاسى خودم را که سه هزار ساعت درس متراکم است با گلو درد رها مىکنم. او با گلو درد مىمیرد و یا تنهاى تنها و گرفتار هزار بغض و خستگى مىشود که چه؟ که من منظم هستم؟ این نظم است؟ حفاظت از یک ساعت و از دست دادن چهار هزار ساعت، این نظم است؟ این خود خواهى است. این روابط نزدیک است که در این دو قشرِ متعلم و رها شده و همج رعاع، مؤثر و کارساز است. بدون این زمینه کارى به سامان نمىرسد. وقتى ما نوع تبلیغ و تحصیلمان متفاوت شد، تغییر کاربرى هم قطعى است، شکل و شمایل کارها، حتى مهندسى خانهها هم باید عوض بشود. بابا دو تا مستراح بساز پنج نفر بیایند بشاشند و بروند! حرف بدى است؟ باشد بگذار باشد! زشت است که باشد! به بیان امیرالمؤمنین استناد مىکنم و حرفم را تمام مىکنم: «وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ». راحت طلبهاى مترف و نادانهاى جاهل از چیزهایى خسته مىشوند و از چیزهایى مىترسند ولى آنهایى که به توجهى رسیدهاند، با لینت، با نرمى، با راحتى، با لذت برخورد مىکنند، «وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ»، که اینها به آنچه مترفین آن را سخت و خشن حسابکرده بودند و به آنچه دیگران در حوزه جهلشان با آن به وحشت رسیده بودند، به همان مأنوس مىشوند: «وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ». انشاءاللَّه که خداوند به شما عنایت کند که هم حامل علم باشید و هم حافظ باشید و هم منتقل کننده. این بار، بار سنگینى است. اگر منتقل نکنید، بچههاى خودتان ضایع مىشوند، برادران خودتان از دست مىروند. اگر هم مىخواهید عهدهدار شوید، حفاظت باید در این وسعتى باشد که از آن گفتگو شد. با بیان یک مطلب، آن هم روزى یک ساعت، بین الصلاتین، مشکل حل نمىشود که اگر این طور بود، ما خودمان اول رند عالم بودیم و مىرفتیم و آن وقت ما بودیم و نان و پنیر و بادبزن! أَللّهُمَّ اجْعَلْنا لَکَ مِنَ الشّاکِریِن وَ اجْعَلْنا لَکَ مِنَ الْخاشِعِینَ، أَللّهُمَّ افْعَلْ بِنا ما أَنْتَ أَهْلُهُ یا رَبَّ الْعالَمین. أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
خط انتقال معارف، ص: 129- استاد آیت الله علی صفائی حائری
- ۹۳/۰۷/۱۹