چه بسا من قاتل باشم
امام باقر علیه السلام : روز قیامت، آدمى محشور مى شود و در حالى که یک قطره خون هم نریخته، به اندازه یک شیشه حجامت یا بیشتر به او خون مى دهند و مى گویند: این سهم تو از خون فلانى است. عرض مى کند: بار پروردگارا! تو مى دانى که جانم را ستاندى در حالى که قطره خونى نریخته بودم. مى فرماید: درست است، اما از فلانى، چنین و چنان روایتى شنیدى و آن را روایت کردى که به زیان او تمام شد؛ زیرا آن روایت دهان به دهان گشت تا به فلان ستمگر رسید و او را به خاطر آن کشت و حالا این سهم تو از خون اوست.
الإمامُ الباقرُ علیه السلام : یُحشَرُ العَبدُ یَومَ القِیامَةِ و ما نَدى دَما فیُدفَعُ إلَیهِ شِبهَ المِحجَمَةِ أو فَوقَ ذلکَ ، فیقالُ لَهُ : هذا سَهمُکَ مِن دَمِ فلانٍ ، فیقولُ : یا ربِّ ، إنّکَ لَتَعلَمُ أنَّکَ قَبَضتَنی و ما سَفَکتُ دَما ! فیقولُ : بَلى ، سَمِعتَ مِن فلانٍ رِوایَةَ کذا و کذا ، فَرَوَیتَها علَیهِ ، فَنُقِلَت حتّى صارَت إلى فلانٍ الجَبّارِ فَقَتَلَهُ علَیها ، و هذا سَهمُکَ مِن دَمِهِ ! . الکافی : 2/370/5.
- ۹۳/۱۱/۱۹