قدرت روحی

راه های رسیدن به آرامش و موفقیت

قدرت روحی

راه های رسیدن به آرامش و موفقیت

سلام خوش آمدید

 ائمه دین فرموده ‏اند : جاهل بهتر است امر به‏  معروف و نهی از منکر نکند . چرا ؟ « لانه ما یفسده اکثر مما یصلحه » (کافی ‏ج 1 ص 44 ، باب عمل بدون علم).

 چون جاهل هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر می‏کند ، می‏خواهد بهتر  کند بدتر می‏کند 

شرایط امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی - 2

لااقل این مقدار احترام اباعبدالله را حفظ کنید . ما حسین را نگهداری‏  نکرده ‏ایم ، حسین بوده است که تاکنون ما را نگهداری کرده است . به قول‏ اقبال لاهوری : " هیچوقت مسلمانان اسلام را نگهداری نکرده ‏اند ، همیشه‏ اسلام بوده است که مسلمانان را نگهداری کرده است " . هر وقت خطر عمیقی‏ کشور را تهدید می‏کند ، آن وقت می‏بینید می‏آیند سراغ علی بن ابی طالب و نهج البلاغه ‏اش . سراغ حسین بن علی و یاد او . ما از آن مردمی هستیم که : « اذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له‏ الدین فلما نجیهم الی البر اذا هم یشرکون »( سوره عنکبوت ، آیه . 65 ) . بعضی از مردم سوار کشتی که می‏شوند ، هنگامی که دریا طوفانی می‏شود صدای یا الله یا الله ، خدا خدایشان بلند است با خلوص نیت ، درباره چیزی جز خدا فکر نمی‏کنند ، ولی وقتی خدا نجاتشان می‏دهد ، به ساحل نجات که می‏رسند ، وقتی خطر را دور می‏بینند ، به کلی یادشان می‏رود ، منکر خدا می‏شوند ، برای خدا مشرک می‏سازند . ما در همین کشور خودمان مگر ندیدیم حدود بیست و پنج سال پیش چقدر نام حسین بن‏ علی و علی بن ابی طالب را آنها که نمی‏بردند ، می‏بردند ! همینکه نجات‏ پیدا کردند ، گفتند ما بابک خرم دین داشتیم ، المقنع داشتیم ، مازیار داشتیم . وقتی که خطری این ملت را تهدید می‏کند ، بابک خرم دین کدام‏ جهنم دره است ؟ ! به جنگ حسین بن علی می‏آیند ، قهرمان در مقابل او درست می‏کنند . خجالت نمی‏کشند ! به جای اینکه افتخار کند اسم پسرش را حسین بگذارد ، بابک و مازیار و جمشید و فرشید می‏گذارد ! به خدا تمام اینها مبارزه با اسلام است ، میراندن اسلام است . شعارهای‏ دین را زنده نگهدارید . یکی از شعارهای دین اسمهاست . من نمی‏فهمم اینکه‏ می‏گویند فلان اسم دمده شده ، کهنه شده ، یعنی چه ؟ مگر اسم هم نو و کهنه‏ دارد . چون اسم فلان کلفت فاطمه است ، پس فاطمه ، اسم کلفتهاست ! خیلی‏ عجیب است ! پس دیگر ما اسم دخترمان را فاطمه نگذاریم ! همین ، خودش‏ یک امر به معروف و نهی از منکر است . یک درجه امر به معروف و نهی از منکر این است که مردم ! بر فرزندانتان اسمهای اسلامی بگذارید . ( این امر به معروف است ) . مبارزه کنید با اسمهای غیر اسلامی . این نهی از منکر است ) . برای موسساتتان نام اسلامی بگذارید . نامهای اسلامی را زنده‏  نگهدارید).

 

. عرفا اصطلاحی دارند . مدعی هستند که سالکان ، چهار سیر مختلف دارند . 1 - سیر من الخلق الی الحق ، یعنی سیر از خلق و طبیعت به سوی خداوند . 2 - سیر بالحق فی الحق ، سیر در خداوند یعنی کشف معارف الهی . 3 - سیر من الحق الی الخلق ، سیر از خداوند به سوی خلق ، یعنی آمدن‏ برای ارشاد مردم . 4 - سیر بالحق فی الخلق . در واقع می‏خواهند بگویند آن کسی شایستگی دارد که دستگیر دیگران باشد ، هادی و راهنمای دیگران باشد ، آمر به معروف و ناهی از منکر باشد که‏ خودش رفته است به آن منزل و بعد ماموریت یافته که مردم را به آنجائی‏ که خودش در آنجا قرار گرفته ، ببرد . معلوم شد که نهضت حسینی ارزش اصلی خودش را از امر به معروف و نهی‏ از منکر گرفته است . پس باید این اصل را شناخت که این اصل مگر چه‏ اندازه اهمیت دارد که حسین بن علی علیه السلام خودش را در راه آن شهید می‏کند و شایسته است مثل حسینی در این راه قربانی شود . امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که ضامن بقاء اسلام است . به اصطلاح ، علت مبقیه است . اصلا اگر این اصل نباشد ، اسلامی نیست . رسیدگی کردن دائم به وضع مسلمین است . آیا یک کارخانه‏ بدون بازرسی و رسیدگی دائمی مهندسین متخصص که ببینند چه وضعی دارد ، قابل بقا است ؟ اصلا آیا ممکن است یک سازمان همینطور به حال خود باشد ، هیچ درباره‏اش فکر نکنیم و در عین حال به کار خود ادامه دهد ؟ ابدا . جامعه هم چنین است . یک جامعه اسلامی اینطور است بلکه صد درجه برتر و بالاتر . شما کدام انسان را پیدا می‏کنید که از پزشک بی ‏نیاز باشد ؟ یا انسان باید خودش پزشک بدن خود باشد ، یا باید دیگران پزشک باشند و او را معالجه کنند ، متخصص چشم ، متخصص گوش و حلق و بینی ، متخصص مزاج ، متخصص اعصاب . انسان همیشه انواع پزشکها را در نظر می‏گیرد برای آنکه‏ اندامش را تحت نظر بگیرند ، ببینند در چه وضعی است . آنوقت جامعه‏ نظارت و بررسی نمی‏خواهد ؟ ! جامعه رسیدگی نمی‏خواهد ؟ ! آیا چنین چیزی‏ امکان دارد ؟ ! ابدا . حسین بن علی ( ع ) در راه امر به معروف و نهی از منکر ، یعنی در راه‏ اساسی‏ ترین اصلی که ضامن بقاء اجتماع اسلامی است ، کشته شد ، در راه آن‏ اصلی که اگر نباشد ، دنبالش متلاشی شدن است ، دنبالش تفرق است ، دنبالش تفکک و از میان رفتن و گندیدن پیکر اجتماع است . بله ، این اصل‏ ، این مقدار ارزش دارد . آیات قرآن در این زمینه بسیار زیاد است . قرآن کریم بعضی از جوامع گذشته را که یاد می‏کند و می‏گوید اینها متلاشی و هلاک شدند ، تباه و منقرض شدند ، می‏فرماید : به موجب اینکه در آنها نیروی اصلاح نبود ، نیروی امر به معروف و نهی از منکر نبود ، حس‏ امر به معروف و نهی از منکر در میان این مردم زنده نبود . 

حال ببینیم امر به معروف و نهی از منکر چه شرایطی دارد و چگونه ما می‏توانیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم ؟

 اولا معروف یعنی چه ؟

منکر یعنی چه ؟

 امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه ؟

 اسلام از باب اینکه‏ نخواسته موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به امور معین ، مثل‏ عبادات ، معاملات ، اخلاقیات ، محیط خانوادگی و . . . محدود کند ، کلمه‏ عام آورده است : معروف ، یعنی هر کار خیر و نیکی . امر به معروف لازم‏ است . نقطه مقابلش : هر کار زشتی . نگفت شرک یا فسق یا غیبت یا دروغ‏ یا نمیمه (سخن چینی ) یا تفرقه اندازی یا ربا یا ریا ، بلکه گفت : منکر : هر چه که زشت و پلید است . " امر " یعنی فرمان ، " نهی " یعنی باز داشتن ، جلو گیری کردن . اما این فرمان یعنی چه ؟ آیا مقصود از این فرمان ، فرمان لفظی است ؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر فقط در مرحله لفظ است ؟ فقط باید با زبان‏ امر به معروف و نهی از منکر کرد ؟ خیر ، امر به معروف و نهی از منکر در مرحله دل و ضمیر هست ، در مرحله زبان هست ، در مرحله دست و عمل هم‏  هست . تو باید با تمام وجودت آمر به معروف و ناهی از منکر باشی . از علی بن ابی طالب علیه السلام سئوال کردند اینکه قرآن در مورد بعضی از زنده‏های روی زمین می‏گوید اینها مرده‏اند ، یعنی چه ؟ میت الاحیاء مرده در میان زنده‏ها کیست و چیست ؟ فرمود : مردم چند طبقه‏ اند ، بعضی وقتی که منکرات را می‏بینند در ناحیه دل متاثر می‏شوند ، تا مغز استخوانشان می ‏سوزد ، زبانشان به سخن در می‏آید ، انتقاد می‏کنند ، می‏گویند ، ارشاد می‏کنند ، به این مرحله هم قانع نشده وارد مرحله عمل می‏شوند ، با هر نوع عملی که شده است ، با مهربانی باشد ، با خشونت باشد ، با زدن‏ باشد ، با کتک خوردن باشد ، بالاخره هر عملی را که وسیله ببینند برای‏ اینکه با آن منکر مبارزه کنند انجام می‏دهند . فرمود این یک زنده به تمام‏ زنده است . بعضی دیگر ، وقتی که منکرات را می‏بینند دلشان آتش می‏گیرد ، به زبان می‏گویند ، داد و فریاد می‏کنند ، استغاثه می‏کنند ، نصیحت می‏کنند ، موعظه می‏کنند ولی پای عمل که در میان می‏آید ، دیگر مرد عمل نیستند . فرمود : این هم دو سه خصلت از حیات را دارا است ، ولی یک خصلت از حیات را ندارد . صنف سوم : دلش آتش می‏گیرد ، اما فقط جوش می‏زند ، فقط ناراحت می‏شود . مثلا روزنامه را می‏خواند می‏بیند ایام عید نمی‏خواهند احترام حسین بن علی‏ را حفظ کنند . روزنامه ‏ها تبلیغ می‏کنند ، رادیو هم تبلیغ می‏کند که از این‏ فرصت برای تفریح استفاده کنید . چه نشسته‏اید ! نصف مردم تهران رفتند ، جاها را گرفتند ، ده روز تعطیلی دارید . اینها را می‏خواند ، در دل می‏گوید اینها چه کسانی هستند ؟ ! چرا با حسین بن علی علیه السلام مبارزه می‏کنند ؟ ! چرا یک نفر ، یک کلمه در روزنامه یا جای دیگر نمی‏نویسد که بابا ! تفریح ، وقت زیادی دارد (باید توجه داشت که این سخنرانیها در زمان رژیم منحوس گذشته‏ ایراد شده است ) . ما مدعی هستیم که حسین بن علی با روح ما پیوند دارد . ما از این مکتب استفاده‏ها کرده‏ایم و می‏کنیم . این کشور ، کشور حسین بن علی است ، کشور شیعه است . حسین بن علی شعار این ملت است ، شعار این کشور است . این ، اهانت به‏ حسین بن علی است که شما این ایام را به دنبال تفریح و تفنن بروید ! در روزنامه می‏خواند ، جوش هم می‏زند اما حاضر نیست یک کلمه حتی به رفیقش‏ بگوید که احترام حسین بن علی را حفظ کن ، تا سوم [ شهادت ] حسین بن علی‏ باش .

زبان اسلام را زنده نگهدارید . زبان عربی ، زبان یک قوم نیست‏ ، زبان اسلام است . زبان عربی زبان عرب نیست ، زبان اسلام است . اگر قرآن زبان یکدیگر را نمی‏فهمند ، باید با زبان انگلیسی تفاهم کنند . اینها نقشه‏ های سیصد چهار صد ساله است . آیا هنوز وقت آن نرسیده که ما اندکی‏ در مقابل این نقشه‏ها بیدار شویم ؟ !

« کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون‏ بالمعروف و تنهون عن المنکر »( سوره آل عمران ، آیه . 110 )

این وظیفه بزرگ ( امر به معروف و نهی از منکر ) دو رکن ، دو شرط  اساسی دارد :

یکی از آنها رشد ، آگاهی و بصیرت است . حالا که من گفتم‏  امر به معروف و نهی از منکر ، لابد همه ما خیال کردیم که خوب از اینجا برویم و امر به معروف و نهی از منکر کنیم . از شما می‏پرسیم اصلا من و شما می‏فهمیم که امر به معروف و نهی از منکر چیست و چگونه باید انجام شود ؟ تا حالا که امر به معروف و نهی از منکرهای ما در اطراف دگمه لباس و بند کفش مردم بوده است ، در حول و حوش موی سر و دوخت لباس مردم بوده‏ است ! ما اصلا معروف چه می‏شناسیم که چیست ؟ منکر چه می‏شناسیم که چیست‏ ؟ ما گاهی معروفها را به جای منکر می‏گیریم و منکرها را به جای معروف . بهتر اینکه ما جاهلها امر به معروف و نهی از منکر نکنیم . چه منکرها که‏ به نام امر به معروف و نهی از منکر به وجود نیامد . آگاهی و بصیرت‏ می‏خواهد ، خبرت و خبر و یت می‏خواهد ، دانایی ، روانشناسی و جامعه شناسی‏ می‏خواهد تا انسان بفهمد که چگونه امر به معروف و نهی از منکر کند ، یعنی‏ راه معروف را تشخیص بدهد ، ببیند معروف کجاست ، منکر را تشخیص بدهد ، ریشه منکر را به دست بیاورد ، از کجا آن منکر سرچشمه می‏گیرد . و لهذا ائمه دین فرموده ‏اند :

 جاهل بهتر است امر به‏  معروف و نهی از منکر نکند . چرا ؟

 « لانه ما یفسده اکثر مما یصلحه » (کافی‏ج 1 ص 44 ، باب عمل بدون علم).

 چون جاهل هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر می‏کند ، می‏خواهد بهتر  کند بدتر می‏کند . و چقدر در این زمینه مثالها زیاد است . شاید شما بگوئید ما جاهلیم ، پس امر به معروف و نهی از منکر از ما ساقط شد ! جواب شما را داده‏اند . قرآن می‏فرماید :

 ...»إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَ هُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى‏ وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ  وَ لَوْ تَوَاعَدتُّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فىِ الْمِیعَدِ  وَ لَاکِن لِّیَقْضىِ‏َ اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا

لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَ یَحْیىَ‏ مَنْ حَىَّ عَن بَیِّنَةٍ  وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ (سوره انفال ، آیه .42  )0

و [یاد کنید] هنگامى را که شما [در جنگ بدر] بر دامنه‏اى نزدیک‏تر به سطح زمین بودید [که براى جنگ جایى نامناسب بود] و دشمن در دامنه‏اى بالاتر [و مناسب براى جنگ‏] قرار داشت، و کاروان [تجارى قریش‏] در مکانى پایین‏تر ازشما بود [که توانست دور از دید شما بگریزد] و اگر [براى رویارویى‏] با دشمن [زمانى معین و جایى مشخص‏] وعده مى‏گذاشتید، نسبت به وعده‏گاه اختلاف مى‏کردید [ظاهر امر نشان مى‏داد که شکست حتمى با شما و پیروزى قطعى با دشمن است، ولى این پیروزى به صورتى غیر عادى نصیب شما شد] تا خدا پیروزى شما و شکست آنان را که [بر اساس اراده‏اش‏] انجام شدنى بود تحقق دهد،

تا هر که هلاک مى‏شود از روى دلیلى روشن هلاک شود، وهر که زندگى مى‏کند ازروى برهانى آشکار زندگى کند و یقیناً خدا شنوا و داناست.

 

....» رُّسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ  بَعْدَ الرُّسُلِ  وَ کاَنَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا

«پیامبرانى مژده‏دهنده و بیم‏ دهنده تا از آن پس مردم را بر خدا حجتى نباشد، و خدا پیروزمند و حکیم است» (165نساء)

 از یکی از معصومین می‏پرسند : بعضی از مردم جاهلند ، در روز قیامت با اینها چگونه عمل می‏شود ؟ می‏فرماید : در آن روز عالمی را می‏آورند که عمل نکرده است ، می‏گویند چرا عمل نکردی ؟ جواب ندارد ، باید به سرنوشت ننگین و سهمگین خود دچار شود . شخصی را می‏آورند و می‏گویند  : تو چرا عمل نکردی ؟ می‏گوید نمی‏دانستم ، نمی‏فهمیدم ! می‏گویند : « هلا تعلمت » (امالی مفید ص  228) ،

نمی‏دانم ، نمی‏فهمم هم عذر شد ؟ ! خدا عقل را برای چه‏ آفریده است ؟ برای اینکه بفهمی ، موشکافی کنی ، بروی کاوش کنی ، تحقیق‏ کنی . تو باید از آن کسانی باشی که نه تنها اوضاع زمان خودت را درک‏ بکنی ، بلکه باید آینده را هم بفهمی و درک بکنی . امیرالمومنین فرمود : « و لا نتخوف « قارعه حتی تحل بنا » (نهج البلاغه ، خطبه 32) ، مردم ما نادان شده ‏اند ، بلایایی را که به‏  آنها رو می‏آورد ، تا رو نیاورده تشخیص نمی‏دهند ، پیش بینی ندارند .  باید پیش بینی کنند . نه تنها باید به اوضاع زمان خودشان آگاه باشند بلکه باید آنچنان جامعه شناس باشند که مصائبی را که در آینده می‏خواهد پیش بیاید تشخیص بدهند و بفهمند که در پنجاه سال بعد چنین خواهد شد « و لقد اتینا ابراهیم رشده »( سوره انبیاء ، آیه51  ).  یکی از چیزهایی که به نهضت حسین بن علی ( ع ) ارزش زیاد می‏دهد روشن‏ بینی است . روشن بینی یعنی چه ؟ یعنی حسین ( علیه السلام ) در آنروز چیزهایی را در خشت خام دید که دیگران در آینه هم نمی‏دیدند . ما امروز نشسته‏ایم و اوضاع آن زمان را تشریح می‏کنیم . ولی مردمی که در آن زمان‏ بودند آنچنان که حسین بن علی علیه السلام می‏فهمید ، نمی‏فهمیدند . شب تاسوعاست . ذکر خیری از آن مجاهد فی سبیل الله ، آمر به معروف و ناهی از منکر ، کسی که حسین بن علی ( ع ) از او در کمال رضایت بود ، حضرت عباس علیه السلام بکنیم . روابط ، در آن زمان مثل این زمان نبود . حوادثی را که در شام اتفاق می‏افتاد ، مردمی که در کوفه یا مدینه بودند ، خیلی دیگر خبردار می‏شدند و گاهی هیچ خبردار نمی‏شدند . بهترین دلیلش‏ داستان اهل مدینه است : حسین بن علی در مدینه قیام می‏کند ، بیعت نمی‏کند . می‏رود مکه . بعد آن جریانها پیش می‏آید تا شهید می‏شود . تازه عامه مردم‏ مدینه چشمهایشان را می‏مالند ، که چرا حسین بن علی شهید شد ؟ برویم شام مرکز خلافت تا ببینیم قضیه از چه قرار بوده ؟  یک هیئت هفت هشت نفری را مامور این کار می‏کنند . می‏روند به هشام‏  مدتی در آنجا می‏مانند ، تحقیق می‏کنند ، حتی با خلیفه ملاقات می‏کنند ، اوضاع و احوال را کاملا می‏بینند و بر می‏گردند . وقتی مردم از آنها می‏پرسند  قضیه از چه قرار بود ، می‏گویند : نپرسید که ما در مدتی که در شام بودیم ، می‏ترسیدیم که از آسمان سنگ ببارد و ما هم از بین برویم . ( تازه آن حرفی‏ را که اباعبدالله ( ع ) گفت : « و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه ‏براع مثل یزید » (مقتل مقرم ص 146 ) می‏فهمند و اعتراف می‏کنند که راست گفت حسین بن‏  علی . ) گفتند : مگر چه قضیه‏ای بود ؟ گفتند : همینقدر به شما بگوییم که‏ ما از نزد کسی آمده‏ایم که علنا شراب می‏نوشد ، علنا سگ بازی می‏کند ، یوز بازی می‏کند ، هر فسقی را انجام می‏دهد ( و حتی آنها در تعبیر خودشان گفتند ) و با مادر خود زنا می‏کند ، با محارم خود زنا می‏کند . تازه پیش بینی‏  اباعبدالله را فهمیدند که حسین از روز اول اینها را می‏دانست . در عاشورا هم فرمود که اینها مرا خواهند کشت اما من امروز به شما می‏گویم که بعد از کشتن من ، اینها دیگر نخواهند توانست به حکومت خودشان‏ ادامه دهند ، آل ابی سفیان دیگر رفتند . آل ابو سفیان که خیلی زود رفتند ، بلکه آل امیه نتوانستند به حکومت خود ادامه دهند چرا که بعد بنی‏ العباس بر همین اساس آمدند و خلافت را از آنها تصاحب کردند و پانصد سال خلافت کردند ، و حکومت بنی امیه بعد از قضیه کربلا ، دائما متزلزل بود . چه‏ اثری از این بهتر و بیشتر که در میان خود بنی امیه مخالف پیدا کرد . اینها نیروی معنویت را می‏رساند . همین ابن زیاد با آن شقاوت ، برادری دارد به نام عثمان بن زیاد . عثمان آمد به برادرش گفت : برادر ! من دلم می‏خواست تمام اولاد زیاد به‏ فقر و ذلت و نکبت و بدبختی دچار می‏شدند و چنین جنایتی در خاندان ما پیدا نمی‏شد . مادرش مرجانه یک زن بدکاره است . وقتی که پسرش چنین‏ کاری را کرد ، به او گفت : پسرم ! این کار را کردی ولی بدان که دیگر بویی از بهشت به مشامت نخواهد رسید . مروان حکم ، آن شقی ازل و ابد ، برادری دارد به نام یحیی بن حکم . یحیی در مجلس یزید به عنوان یک‏ معترض از جا بلند شد ، گفت : سبحان الله ! اولاد سمیه ( یعنی اولاد مادر زیاد ) ، دختران سمیه باید محترم باشند ، ولی آل پیغمبر را تو به این وضع‏ در این مجلس حاضر کرده‏ای ؟ ! آری ، ندای حسینی از درون خانه اینها بلند شد . داستان هند زن یزید را هم شنیده‏اید که از اندرون خانه یزید حرکت کرد و به عنوان یک معترض به وضع موجود به سوی او آمد و یزید مجبور شد اصلا تکذیب بکند ، بگوید اصلا من راضی به این کار نبودم ، این کار را من نکردم‏ ، عبیدالله زیاد از پیش خود کرد . آخرین پیش بینی امام حسین ( ع ) این بود : یزید می‏میرد . یزید آن دو سه سال بعد را با یک نکبتی حکومت می‏کند و بعد می‏میرد . پسرش معاویه بن‏ معاویه این اوضاع را برای اینها تاسیس کرده بود ، بعد از چهل روز رفت‏ بالای منبر و گفت ایها الناس ! جد من معاویه با علی بن ابی طالب جنگید و حق با علی بود نه با جد من ، پدرم یزید با حسین بن علی جنگید و حق با حسین بود نه با پدرم ، و من از این پدر بیزاری می‏جویم . من خودم را شایسته خلافت نمی‏دانم و برای اینکه مثل گناهانی که جد و پدرم مرتکب شدند ، مرتکب نشوم ، اعلان می‏کنم که از خلافت کناره گیری می‏کنم . کنار رفت . این نیروی حسین بن علی ( ع ) بود ، نیروی حقیقت بود . در دوست و دشمن‏ اثر گذاشت . امام صادق ( ع ) فرمود : « رحم الله عمی العباس لقد آثر و ابلی بلاء حسنا ». فرمود : " خدا رحمت کند عموی ما عباس را ، عجب نیکو امتحان داد ، ایثار کرد و حداکثر آزمایش را انجام داد . برای عموی ما عباس مقامی در نزد خداوند است که تمام شهیدان غبطه مقام او را می‏برند . " اینقدر جوانمردی ، اینقدر خلوص نیت ، اینقدر فداکاری ! ما تنها از ناحیه پیکر عمل نگاه می‏کنیم ، به روح عمل نگاه نمی‏کنیم تا ببینیم چقدراهمیت دارد .

شب عاشورا است . عباس در خدمت اباعبدالله علیه السلام نشسته است . در همان وقت یکی از سران دشمن می‏آید ، فریاد می‏زند عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند . عباس می‏شنود ولی مثل اینکه ابدا نشنیده‏ است ، اعتنا نمی‏کند . آنچنان در حضور حسین بن علی مودب است که آقا به‏ او فرمود جوابش را بده هر چند فاسق است . می‏آید می‏بیند شمر بن ذی الجوشن است . روی یک علاقه خویشاوندی دور که از طرف مادر با عباس دارد و هر دو از یک قبیله‏اند ، وقتی که از کوفه آمده است به خیال خودش امان نامه‏ای‏  برای ابوالفضل و برادران مادری او آورده است . به خیال خودش خدمتی کرده‏ است . تا حرف خودش را گفت ، عباس ( ع ) پرخاش مردانه‏ای به او کرد ، فرمود : خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است ، لعنت کند . تو مرا چه شناخته‏ای ؟ درباره من چه فکر کرده‏ای ؟ تو خیال‏ کرده‏ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم ، امامم ، برادرم حسین بن علی‏

علیه السلام را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو ؟ آن دامنی که ما در آن‏ بزرگ شده‏ایم و آن پستانی که از آن شیر خورده‏ایم ، اینطور ما را تربیت‏ نکرده است . جناب ام البنین همسر علی علیه السلام چهار پسر از علی دارد . مورخین‏ نوشته‏اند علی ( ع ) مخصوصا به برادرش عقیل توصیه می‏کند که زنی برای من‏ انتخاب کن که « ولدتها الفحوله » ، از شجاعان زاده شده باشد ، از شجاعان‏ ارث برده باشد . « لتلد لی ولدا شجاعا » می‏خواهم از او فرزند شجاع به‏ دنیا بیاید . البته در متن تاریخ ندارد که علی ( ع ) گفته باشد هدف و منظور من چیست . اما آنها که به روشن بینی علی معترف و مومنند ، می‏گویند علی آن آخر کار را پیش بینی می‏کرد . عقیل ، ام البنین را انتخاب می‏کند ، به آقا عرض می‏کند که این زن از نوع همان زنی است که تو می‏خواهی . چهار پسر که ارشدشان وجود مقدس اباالفضل العباس است از این‏ زن به دنیا می‏آیند . هر چهار پسر در کربلا در رکاب:  » اباعبدالله حرکت می‏کنند و شهید می‏شوند . وقتی که نوبت بنی‏هاشم رسید ، اباالفضل که برادر ارشد بود ، به برادرانش گفت : برادرانم من دلم‏ می‏خواهد شما قبل از من به میدان بروید ، چون می‏خواهم اجر شهادت برادر را ادراک کرده باشم . گفتند هر چه تو امر کنی . هر سه نفر شهید شدند ، بعد ابالفضل قیام کرد . این زن بزرگوار ( ام البنین ) که تا آنوقت زنده بود ولی در کربلا نبود ، شهادت چهار پسر رشید خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست . در مدینه برایش خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسین بن علی‏ علیه السلام شهید شدند . برای این پسرها ندبه و گریه می‏کرد . گاهی سر راه‏ عراق و گاهی در بقیع می‏نشست و ندبه‏های جانسوزی می‏کرد . زنها هم دور او جمع می‏شدند . مروان حکم که حاکم مدینه بود ، با آنهمه دشمنی و قساوت ، گاهی به آنجا می‏آمد و می‏ایستاد و می‏گریست . از جمله ندبه‏هایش اینست :

لا تدعونی ویک ام البنین

تذکرینی بلیوث العرین

کانت بنون لی ادعی بهم

والیوم اصبحت و لامن بنین

" ای زنان ، من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این‏ مرا با لقب ام البنین نخوانید . چون ام البنین یعنی مادر پسران ، مادر شیر پسران . دیگر مرا به این اسم نخوانید . شما وقتی مرا به این اسم‏ می‏خوانید ، به یاد فرزندان شجاعم می‏افتم و دلم آتش می‏گیرد . زمانی من ام‏ البنین بودم ولی اکنون ام البنین و مادر پسران ذی لبد انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید ویلی علی شبلی امال برأسه ضرب‏ العمد  لو کان سیفک فی یدیک لمادنی منه احد. می‏گوید : " ای چشمی که در کربلا بودی و آن منظره‏ای را که عباس من ( شیر بچه من ) حمله می‏کرد ، می‏دیدی و دیده‏ای ! ای مردمی که آنجا حاضر بوده‏اید ! برای من داستان نقل کرده‏اند ، نمی‏دانم این داستان راست است‏ یا نه ؟ انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید ، یک خبر خیلی جانگداز به من‏ داده‏اند ، نمی‏دانم راست است یا نه ؟ به من گفته‏اند که اولا دستهای پسرت‏ بریده شد . بعد در حالی که فرزند تو دست در بدن نداشت یک مرد لعین‏

ناکس آمد و عمودی آهنین بر فرق او زد .

ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد

. وای بر من ، وای بر من که می‏گویند بر سر شیر بچه‏ام عمود آهنین فرود آمد  . " بعد می‏گوید : " عباس جانم ! فرزند عزیزم ! من خودم می‏دانم که اگر دست در بدن داشتی هیچکس جرات نزدیک شدن به تو را نمی‏کرد " . و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله‏  الطاهرین

متفکر شهید استاد مرتضی مطهری

حماسه حسینی جلد دوم

  • مجید علیپورمقدم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

شما عاشق اینجا خواهید شد اگر فقط نیم ساعت آن را مرور کنید.

✅️ روانشناسی آرامش و موفقیت
✅️ هدف گذاری
✅️ مدیریت زمان
✅️ برنامه ریزی
✅️ اعتماد به نفس

طبقه بندی موضوعی