قدرت روحی

راه های رسیدن به آرامش و موفقیت

قدرت روحی

راه های رسیدن به آرامش و موفقیت

سلام خوش آمدید

کرامت‏

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ق.ظ

راه و رسم زندگى (11)
کرامت‏

یکى از موضوعاتى که از دیر باز مکتب‏هاى فلسفى، انسان‏شناسى، روان‏شناسى و سیاسى به آن توجه کرده‏اند و امروزه به عنوان یکى از اصول مسلّم حقوق بشر از آن یاد مى‏شود، موضوع کرامت انسان است.

به نظر بسیارى از پژوهش‏گران و از جمله استاد مطهرى، آن‏چه ریشه و زیر بناى اخلاق اسلامى مى‏توان از آن یاد کرد، همان کرامت و عزت نفس است،(1) اما متأسفانه کم‏تر به آن توجه مى‏شود. در حالى‏که کرامت، حافظ بسیارى از ارزش‏هاى انسانى است. به یقین مى‏توان گفت: پرورش کرامت در افراد اجتماع، روابط انسان‏ها را تنظیم و راه صحیح زندگى کردن را هموار مى‏سازد. بر این اساس در این شماره، این موضوع مهم و حیاتى را با رویکرد دینى بررسى مى‏کنیم.
واژه‏شناسى کرامت‏
در روان‏شناسى، آن‏چه به کرامت نزدیک است مفهوم حرمت خود(self-Esteam) است، اما با دقت در این دو مقوله، نمى‏توان کرامت را با حرمت خود مقایسه کرد. «حرمت خود، یک صفت شخصیتى است در حالى‏که کرامت یک تیپ است. در حقیقت، حرمت خود، یک ارزش‏یابى مثبت از خویشتن است در حالى که کرامت، ضمن ارزش‏گذارى مثبت نسبت به خود، مجموعه صفات متعددى است مانند: راست‏گویى، امانت‏دارى، نیکوکارى، قدرشناسى و غیره که در ادامه بحث با آن‏ها آشنا خواهیم شد.
در کنار حرمت خود، در روان‏شناسى، مفاهیمى چون: خودپنداره، کنترل خویشتن، هویت و شناخت دیگران نیز لازم است تا بخشى از شخصیت اجتماعى انسان شکل گیرد.(2) اما کرامت به تنهایى، دربردارنده صفات مثبت اخلاقى است.
واژه کرم، به تعبیر علامه طباطبائى، معادل دقیق فارسى ندارد و براى بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد.(3) واژگان کریم، کرامت و کرم، به معناى ستوده، گرامى داشته شده، بزرگانه، آزاد و بخشنده آمده است.(4) راغب در ذیل ماده کرم گفته است: «زمانى که کرم را براى توصیف خداوند تبارک و تعالى به کار مى‏بریم، اسمى است براى احسان و انعامى که از او صادر مى‏شود، ولى زمانى که آن را براى توصیف انسان به کار مى‏بریم، اسمى است براى اخلاق و اعمال پسندیده‏اى که از وى برمى‏آید؛ چنان‏که تا وقتى چنین اعمالى از انسان صادر نشود، به او کریم گفته نمى‏شود. بعضى از علما گفته‏اند: کرم مانند حریت است، با این تفاوت که حریت در مورد کوچک و بزرگ به کار برده مى‏شود در حالى‏که کرم تنها براى بزرگان به کار مى‏رود.(5)
ابن منظور مى‏گوید: کرامت، اسمى است که براى بخشش، بزرگوارى و بزرگ‏منشى، نهاده مى‏شود.(6)
در احادیث، کرامت به معناى پرداختن به اهداف متعالى و دورى از پستى‏ها و اهداف دنى به کار رفته است. امام على (ع) مى‏فرماید: «انما الکرم التنزه عن المعاصى؛(7) کرم، عبارت است از اجتناب از بدى‏ها.»
در جاى دیگر مى‏فرماید: «الکرم نتیجة علوّ الهمّة؛(8) کرم، نتیجه بلند همتى است.»
واژه کریم در اسلام مفهومى گسترده پیدا کرده است. در جاهلیت، کریم کسى بود که در تبارنامه خانوادگى، نیاى نام‏دار و برجسته داشته باشد. در آن روزگار، ریخت و پاش و دست و دل‏بازى بى‏حد و مرز، بزرگوارى دانسته مى‏شد. اما در اسلام، این کار، تبذیر و اسراف به شمار رفت و صدقه دادن در راه خدا، کارى شرافت‏مندانه و بزرگوارانه محسوب شد و داشتن ارزش‏هاى اخلاقى والا و بالا، کرامت به شمار آمد و با مفهوم تقوا پیوندى نزدیک و تنگاتنگ پیدا کرد. امام على (ع) مى‏فرماید: بخشش مال در راه ناحق و ناروا که از نشانه‏هاى روشن اسراف است، ممکن است بخشنده را در این جهان و در دیده مردمان، بزرگ و گرامى کند ولى در آن جهان، او را فرود مى‏آورد و نزد خداوند خوارش مى‏سازد.(9)

کرامت و کبر

بین کبر و کرامت انسانى، تفاوت است. کبر از رذایل، و کرامت از فضایل اخلاقى است. مشخص کردن مرز میان این دو، بسیار ضرورى است، چه بسا افرادى، به نام کرامت و عزت نفس، دچار تکبّر شوند. از این‏رو اولیاى الهى وقتى از خداوند عزّت مى‏خواستند، بلافاصله نداشتن کبر و خود بزرگ‏بینى را نیز از درگاه الهى تمنّا مى‏کردند؛ مثلاً امام سجاد (ع) در دعاى خود مى‏فرماید: «و اعزنى و لا تبتلینّى بالکبر؛(10) خدایا به من عزت ده و مرا به تکبّر مبتلا نکن.»
بزرگان اخلاق گفته‏اند: اساس تکبّر این است که انسان از این‏که خود را برتر از دیگرى ببیند، احساس آرامش کند. پس تکبر از سه عنصر تشکیل مى‏شود: نخست این‏که براى خود مقامى قائل شود، دیگر این‏که براى دیگرى نیز مقامى قائل شود و در مرحله سوم مقام خود را برتر از او ببیند و احساس خوش‏حالى و آرامش کند.(11)
اما افراد با کرامت، ضمن این‏که خود را ارزش‏مند مى‏دانند، نسبت به دیگران متواضع‏اند. امام على (ع) مى‏فرماید: کسى که براى نفس خود عظمت و بزرگى قائل است، فروتنى او از همه بیشتر است.(12)

جاى‏گاه کرامت در اسلام‏

با مراجعه به آیات و روایات فراوان معصومین، این نتیجه به دست مى‏آید که کرامت در اسلام، از شأن و منزلت بالایى برخوردار است:
1 - کرامت، دست‏آورد بعثت است: امام على (ع) جاى‏گاه پیامبر را بهترین جاى‏گاه‏ها و محل پرورش، و خاندان او را شریف‏ترین پایگاه مى‏داند که در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد کرده است.(13)
2 - کرامت نفس، محور اخلاق اسلامى است: استاد مطهرى مى‏گوید: از مجموع آموزه‏هاى دینى بر مى‏آید که زیر بناى اخلاق اسلامى، متوجه کردن انسان به شرافت و کرامت ذاتى خویش است.(14) بر این اساس، استاد مطهرى در باب تقسیم اخلاق به اخلاق سقراطى، حدیثى و عرفانى، قسم چهارمى به نام اخلاق مکرمتى مى‏افزاید.(15) ایشان با استناد به روایاتى، منش‏هاى پسندیده و ناپسند آدمى را به یک اصل بنیادى و پایه مهم و اساسى برمى‏گرداند و آن کرامت انسانى است، و کرامت را کشف خودى اصیل در انسان مى‏شمرد و مى‏نویسد: «در مکتب اسلام، تمام احساس‏هاى اخلاقى از پیدا کردن خودش و احساس واقعیت پیدا مى‏شود. اگر انسان، خود واقعى‏اش را پیدا کند، مى‏بیند تمام... ارزش‏هاى اخلاقى و نیز ضد اخلاقى معنا پیدا مى‏کند. بعد از این است که انسان مى‏بیند تمام اخبار اسلامى یک فلسفة خاص دارد و اخلاق در اسلام به محور خودشناسى و احساس کرامت در خود واقعى و اخلاق اسلامى بر اساس این پایه بنا شده است.(16)
روایاتى که بر استنباط عالمانه استاد مطهرى دلالت دارد، فراوان است. در این‏جا به چند نمونه بسنده مى‏کنیم:
امام على (ع) مى‏فرماید: «الکرم معدن الخیر؛(17) محور نیکى‏ها، کرامت است.»
در جاى دیگر مى‏فرماید: «النفس الکریمه لا توثر فیها النکبات؛(18) آن‏که به کرامت نفس و خودش دست یافت، نکبت و آفت در او بى‏اثر است.»
و نیز مى‏فرماید: «الکریم یزدجر عما یفتخر به اللئیم؛(19) انسان کرامت یافته، از هرگونه پستى که انسان‏هاى پست به آن مى‏بالند نفرت دارد.»
3 - کرامت، وصف خدا، فرشتگان و قرآن مجید است: کریم یکى از 99 نام زیباى خداوند است. در قرآن مجید 26 بار خداوند را با وصف کریم مى‏خوانیم: «فان ربى غنى کریم؛(20) پروردگار من، بى‏نیاز و بزرگوار است.»
براى کتاب آسمانى مسلمانان (قرآن)، صفت کریم آمده است: «انه لقرآن کریم؛(21) همانا آن، قرآن کریم است.»
جبرئیل، آورنده پیام الهى، کریم است: «انّه لقول رسول کریم».(22) فرشتگان الهى به این وصف شناخته شده‏اند: «بل عباد مکرمون.»(23)

نشانه‏هاى کرامت‏

در روایات معصومین، براى انسان‏هاى کریم (باکرامت) صفاتى مشخص شده است:
1 - خویشتن‏دارى: یکى از صفات برجسته انسان کریم، تسلط بر نفس و کنترل زبان، غضب و امیال نفسانى است. امام على (ع) مى‏فرماید: «الکرم ملک اللسان و بذل الاحسان؛(24) کرم، نگه‏دارى زبان و پراکندن احسان است.»
آن حضرت حقیقت کرم را بخل نسبت به خویشتن دانسته است.(25)
2 - نرم‏خویى: امام على (ع) مى‏فرماید: «الکریم یلین اذا استعطف و اللئیم یقسوا اذا ألطف؛(26) کریم در مقابل خواهش دیگران نرم مى‏شود در حالى که انسان پست، در مقابل لطف و تقاضاى دیگران، قساوت مى‏یابد.»
3 - پاى‏بندى به عهد و پیمان: کریم، خود را ملزم به انجام تعهدات خویش مى‏داند. امام على (ع) مى‏فرماید: «الکریم اذا وعد وفى؛(27) کریم آن‏گاه که وعده‏اى مى‏دهد به آن وفا مى‏کند.»
4 - سادگى: انسان‏هاى با کرامت، افرادى ساده و بى‏تکلف‏اند. امام على (ع) مى‏فرماید: «الکریم ابلج و اللئیم ملهوج؛(28) کریم، روشن و آشکار و لئیم، پیچیده است.»
شاید منظور آن حضرت این باشد که افراد با کرامت، اهل فریب و نفاق و دورویى نیستند و ظاهر و باطنشان یکى است و دو پهلو حرف نمى‏زنند و آن‏چه در نهان دارند، صریح و شفاف به زبان جارى مى‏کنند و موضعشان همواره روشن است.
5 - آبرودارى: آن‏چه براى افراد با کرامت، در درجه نخست قرار دارد، جاى‏گاه اجتماعى، حرمت و آبروست. از این‏رو حاضر نمى‏شود آن را با چیزى عوض کند. امام على (ع) مى‏فرماید: «الکریم من صان عرضه بماله اللئیم من صان ماله بعرضه؛(29) کریم کسى است که آبرویش را با بذل مالش حفظ مى‏کند در حالى‏که لئیم کسى است که مالش را با بذل آبرویش نگه مى‏دارد.»
6 - بذل و احسان: کریم، بیشتر دست دهنده دارد تا دست‏گیرنده، امام على (ع) مى‏فرماید: «الکریم من سبق نؤاله سؤاله؛(30) کریم کسى است که بخشش بر تقاضایش سبقت گرفته است». لذت کریم در طعام دادن و لذت لئیم در طعام خوردن است.(31)
7 - عفو و گذشت: بخشیدن لغزش دیگران، از سنّت کریمان است. امام على (ع) مى‏فرماید: اقدام به بخشش، از اخلاق کریمان و اقدام به انتقام، از اخلاق لئیمان است.(32)
8 - تغافل: امام على (ع) مى‏فرماید: از گران‏قدرترین کارهاى کریمان آن است که به رغم دانستن اسرار دیگران خود را به بى‏خبرى مى‏زنند.(33)
البته علاوه بر صفات یاد شده، کریمان صفات مثبت بسیارى دارند که مى‏توان به راست‏گویى، امانت‏دارى، قدرشناسى، وطن‏دوستى، حق‏شناسى و غیره اشاره کرد. در یک جمله به حدیثى جامع از امیرالمؤمنین (ع) اشاره مى‏کنیم که فرمود: «الکریم اذا قدر صفح و اذا ملک سمح و اذا سئل أنجح؛(34) کریم کسى است که اگر قدرت پیدا کرد مى‏بخشد و اگر دارایى بیابد ارزانى مى‏دارد و اگر مورد سؤال واقع شد درخواست را برمى‏آورد.»
نتیجه‏اى که از ذکر این اوصاف به دست مى‏آید این است که کرامت، یک صفت اخلاقى جامع یا به عبارتى تیپ شخصیتى است که متشکل از صفات متعدد است.(35)

اقسام کرامت‏

از دیدگاه بینش اسلامى، کرامت دو گونه است: 1 - کرامت ذاتى؛ 2 - کرامت اکتسابى؛
همه انسان‏ها از کرامت طبیعت و ذاتى برخوردارند. این آیه قرآن مجید که مى‏فرماید: «و لقد کرّمنا بنى آدم؛(36) ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم» اشاره به همین کرامت ذاتى دارد که همه انسان‏ها در آن برابرند.
البته در این‏که دلیل کرامت ذاتى انسان چیست، بین مفسّران گفت و گوست. بعضى این کرامت را به دلیل اعطاى قوّه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف و آزادى اراده، بعضى به دلیل اندام موزون و قامت راست و عده‏اى دیگر به دلیل سلطه او بر تمام موجودات روى زمین یا قدرت او بر نوشتن و یا به دلیل شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او مى‏دانند. اما روشن است که این مواهب در انسان جمع است و هیچ‏گونه تضادى با هم ندارند بنابراین گرامى‏داشت انسان مى‏تواند به دلیل همه این امتیازات باشد.(37)
اما کرامت انسانى الهى، اکتسابى است. این کرامت عبارت است از شرف و حیثیت و ارج و ارزشى که با سعى و تلاش او به دست مى‏آید. انسان‏ها در این کرامت، الزاماً یک‏سان نیستند، زیرا همت و تلاش افراد یک‏سان نیست. خواست و گرایش انسان‏ها براى کسب این‏گونه کرامت، اندازه‏هاى گوناگونى دارد. پس باید گفت: کرامت انسانى الهى، درونى و ذاتى نیست. این کرامت در آیه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(38) تبلور یافته است. انسانى که در راه پالایش خویش و اندوختن دانش خودشناسى و خداشناسى و فرجام‏شناسى گام برمى‏دارد به مرحله تقوا رسیده و از کرامت الهى برخوردار شده است.
علامه جعفرى (ره) در توصیف این دو نوع کرامت مى‏نویسد: «کرامت ذاتى و حیثیت طبیعى را همه انسان‏ها، مادامى که با اختیار خود به جهت ارتکاب به خیانت و جنایت بر خویشتن و بر دیگران، آن را از خود سلب نکنند، برخوردارند، اما کرامت ارزشى که از به کار انداختن استعدادها و نیروهاى مثبت در وجود آدمى و تکاپو در مسیر رشد و کمال و خیرات، ناشى مى‏گردد، اختیارى و اکتسابى است که ارزش نهایى و عالى انسان مربوط به همین کرامت است.»(39)

آثار کرامت‏

1 - آزاد شدن از دنیا: دنیا در چشم انسان با کرامت، کوچک و حقیر است، پس به آن دل نمى‏بندد. امام باقر (ع) مى‏فرماید: «فمن کرمت علیه نفسه صغرت الدنیا فى عینه و من هانت علیه نفسه کبرت الدنیا فى عینه؛(40) هر کس از کرامت نفس برخوردار باشد، دنیا در چشمش کوچک است و هر کس نفسش خوار باشد، دنیا در نزدش بزرگ است.»
2 - ذلت ناپذیرى: امام على (ع) عزت و سربلندى را در گرو کرامت نفس مى‏داند و مى‏فرماید: «من شرفت نفسه نزهها عن ذلة المطالب؛(41) آنان که شرافت نفسانى دارند، خود را از خواهش‏هاى پست و تمایلات ذلیلانه پاک مى‏دارند و به امور ذلت بخش تن نمى‏دهند.»
3 - تسلط بر شهوت: افراد با کرامت، بر اداره خویش توانا هستند و تمایلات نفسانى خود را کنترل مى‏کنند. امام على (ع) مى‏فرماید: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته؛(42) کسى که براى خود احترام قائل باشد شهوت در نظرش پست و کوچک است.»
4 - تنظیم روابط اجتماعى: اجتماع انسانى احتیاج به نظامى دارد که با اتکاى بر آن، روابط انسان‏ها حفظ شود. یکى از نظام‏هایى که مى‏تواند روابط انسان‏ها را تنظیم کند، پرورش کرامت در افراد اجتماع است. کسى که براى خود کرامتى قائل است، دست‏کم براى حفظ کرامت خویش، کرامت دیگران را نیز پاس خواهد داشت و از این راه، عداوت و کینه‏توزى و اختلاف و جدایى از نظام اسلامى رخت بر خواهد بست. امام على (ع) مى‏فرماید: «من کرمت نفسه قلّ شقاقه و خلافه؛(43)43 کسى که خود را گرامى مى‏داشت، عداوت و مخالفت او کم باشد.»

ابعاد کرامت‏

1 - کرامت در رفتار اجتماعى: ارزش‏گذارى به آحاد جامعه و تکریم دیگران، یکى از مصادیق بارز کرامت نفس است. در نظام ارزشى اسلام، هیچ‏کس حق ندارد دیگران را کوچک بشمارد و رفتارى تحقیرآمیز داشته باشد. پیامبر گرامى اسلام (ص) چنان‏که سیره‏نویسان در وصفش نوشته‏اند: «کان اکرم الناس؛(44) بیشترین تکریم را در رفتارش به خلق خدا داشت - در مناسبات اجتماعى خود مثل سایر مردم زندگى مى‏کرد و از هر تکلّف و پیرایه‏اى به دور بود. به هرکس مى‏رسید ابتدا سلام مى‏کرد و هر کس براى خواسته‏اى نزد آن حضرت مى‏آمد در انجام کار وى بردبارى مى‏کرد تا خواسته‏اش برآورده شود و یا آن فرد خود منصرف شود. هر کس بر وى داخل مى‏شد او را تکریم مى‏کرد؛ چنان‏که گاهى لباس خود را زیر او پهن مى‏کرد و یا او را بر تشک خود مى‏نشاند.(45)
آن حضرت کراهت داشت جلو پاپش بلند شوند.(46) نقل است: مردى وارد مسجد شد در حالى‏که پیامبر(ص) به تنهایى نشسته بود. با وارد شدن آن مرد، حضرت بلند شد و جا باز کرد. او شگفت‏زده شد و گفت: اى رسول‏خدا! جا که بسیار است، فرمود: حق مسلمان بر مسلمان است که اگر دید برادرش مى‏خواهد بنشیند احترامش کند و بلند شود و برایش جا باز کند.(47)
آن حضرت اجازه نمى‏داد کسى او را با پاى پیاده همراهى کند در حالى‏که خود سواره است، مگر این‏که حضرت آن فرد را همراه خود سوار مى‏کرد و اگر نمى‏پذیرفت مى‏فرمود: شما جلو برو و در فلان مکان منتظر باش و اگر کارى دارى در آن‏جا یک‏دیگر را ملاقات مى‏کنیم.(48)
پیامبر اکرم (ص) حتى در نگاه کردن به افراد هم، دیگران را تکریم مى‏کرد و با لبخند و تبسم با آنان روبه‏رو مى‏شد. جریر بن عبدالله مى‏گوید: نشد با آن حضرت برخورد کنم و او به من تبسم نکند.(49)
ایشان، به منظور احترام کامل، اصحابش را با کنیه خطاب مى‏کرد و با اسمى که بیشتر دوست داشتند مى‏خواند و هرگز سخن کسى را قطع نمى‏کرد.(50)
2 - کرامت در برخورد با دشمن: کرامت، گوهر گران‏بهایى است که حتى در مصاف با دشمن نیز لازم الاجراست. امام على (ع) مى‏فرماید: کریم کسى است که در حال قدرت، عفو مى‏کند.(51) نمونه بارز این کرامت را مى‏توان در برخورد پیامبر (ص) با اهل مکه جست‏جو کرد. پس از فتح مکه و کسب قدرت، وقتى از قریش پرسید: فکر مى‏کنید من با شما چگونه رفتار خواهم کرد؟ قریش گفتند: «خیراً اخ کریم و ابن اخ کریم؛ ما از شما انتظار خیر داریم چون شما را برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود مى‏دانیم». حضرت فرمود: بروید شما آزاد هستید.(52)
اگر به پیمان‏نامه‏ها و آشتى‏نامه‏هاى امام على (ع) با اقلیت‏هاى دینى و نامسلمانان نظرى بیفکنیم مى‏بینیم همه جا بر حفظ کرامت انسان تأکید شده است. در عهدنامه امام على (ع) با رزدشتیان ایرانى، که به خط امام حسین (ع) در سال 39 هجرى نوشته شده است بر ایمنى جان، مال و ناموس آنان به همراه آزادى مذهبى و دادرسى بر اساس قوانین خود آنان، تأکید شده است.(53) آن حضرت در پیمان‏نامه دیگرى که در سال چهل هجرى با مسیحیان در دیر حزقیل، بست، آشکارا بیان داشت که این عهدنامه آنان را به انجام کارهاى نیک و پاسدارى از ارزش‏هاى اخلاقى و کرامت انسانى وا مى‏دارد. در این پیمان‏نامه، امام على (ع) دو امتیاز به مسیحیان داد: 1 - ایمنى و امنیت جانى، مالى و آبرویى؛ 2 - کاهش هزینه‏هاى جنگى.
آن حضرت پیش از رویارویى با سپاه معاویه در نبرد صفّین، از لشکر خود مى‏خواهد به اصول انسان دوستانه پاى‏بند باشند؛ مثلاً آغازگر جنگ نباشند و اگر دشمن شکست خورد و گریخت، او را نکشند و به کسى که نمى‏تواند از خود دفاع کند و زخم برداشته است، آسیب نرسانند. هرگز زنان را با زدن و ناسزاگویى برنیاشوبند، هر چند آبروى شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام گویند.(54)
حقوق بشرى که امروزه دم از آن زده مى‏شود در چهارده قرن پیش، که زنان را به بردگى مى‏بردند و آنان را انسان به حساب نمى‏آوردند در کلام نورانى نخستین پیشواى شیعیان امام على (ع) به وضوح دیده مى‏شود. کرامت انسانى، مرد و زن، سیاه و سپید، عرب و عجم، گدا و توان‏گر نمى‏شناسد. مرزبندى‏هایى به نام شهروند درجه یک و دو با روح برابرى اسلام سازگارى ندارد.
دشمن، هر چند مستحق مجازات است، اما در مجازات و به کیفر رساندن او نیز نباید به کرامت انسانى او آسیبى برسد. امام على (ع) عمرو بن عبدود را در جنگ احزاب از پاى درآورد، اما سلاح و لباس او را برنداشت. هنگامى که خواهر عمرو بن عبدود، این صحنه را دید بر مردانگى و بزرگوارى على (ع) آفرین گفت و از کرامت نفس او به شگفت آمد و گفت: «لو کان قاتل عمرو غیر قاتله لکنت ابکى علیه آخر الابد؛(55) اگر قاتل عمرو کسى غیر از على (ع) بود تا آخر عمر بر او مى‏گریستم.»
نمونه دیگرى از کرامت آن حضرت، در برخورد با فتنه‏جویان جنگ جمل نمایان است. آن امام همام پس از پیروزى در جنگ، از سران جبهه مخالف انتقام نگرفت و عایشه را که جنگ را رهبرى مى‏کرد به همراه چهل تن به مدینه فرستاد. ابن ابى الحدید مى‏نویسد: على (ع) پس از پایان جنگ جمل، عایشه را احترام کرد و او را گرامى داشت. اگر عایشه آن‏چه با على کرد با عمر مى‏کرد و عمر بر او دست مى‏یافت، او را مى‏کشت و قطعه قطعه مى‏کرد ولى على (ع) این کار را نکرد، چون بردبار و کریم بود.(56)

3 - کرامت در سیاست‏

تمایز سیاست اسلامى و غیر اسلامى، در رعایت این اصل مهم ارزشى و اخلاقى است. از نگاه سیاست‏مداران امروزى، اصل، پیروزى بر رقیب است و هدف وسیله را توجیه مى‏کند، پس زیر پا گذاشتن کرامت و شرف انسانى چندان مهم نیست. اسلام با این نگرش مخالف است. نیرنگ و تحمیق مردم و استفاده از وسیله نامشروع براى رسیدن به هدف، از کرامت انسانى به دور است. تفاوت امام على (ع) که یک سیاست‏مدار اسلامى است با معاویه در این امر بود. آن حضرت مى‏فرماید: به خدا سوگند، معاویه زیرک‏تر از من نیست ولى شیوه او پیمان‏شکنى و گناه‏کارى است. اگر پیمان‏شکنى و حیله، ناخوش‏آیند نبود، من زیرک‏ترین افراد بودم.(57)
بر این اساس، آن حضرت هر کارى را که کرامت و شخصیت انسان‏ها را مخدوش مى‏کرد زشت مى‏دانست و مردم را از آن برحذر مى‏داشت. در بازگشت از صفّین به کوفه، به محله شبامیان رسید که تیره‏اى از همدان بودند. حرب بن شُرَحْبیل، بزرگ قبیله، پاى پیاده در رکاب امام به راه افتاد. حضرت به او فرمود: بازگرد که پیاده رفتن رئیس قبیله‏اى چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمام‏دار و زبونى مؤمن است.(58)
با مردم انبار نیز مشابه این برخورد را داشت. آنان با دیدن امام پیشاپیش ایشان مى‏دویدند. حضرت با دیدن این منظره به خشم آمد و فرمود: این چه کارى است که مى‏کنید؟ چرا خودتان را در این جهان به رنج مى‏افکنید و در آن سرا نگون‏بخت مى‏سازید؟ امیران شما از این کار چه سودى بردند که شما به عادت گذشته، دست به چنین رفتارى مى‏زنید.؟!(59)
از بررسى روش و منش سیاسى اسلام چنین بر مى‏آید که اصل سارى و جارى، احترام به کرامت انسانى است و در حقیقت، سیاست براى اداره امور اجتماعى و سیاسى انسان‏هاست. پس به هر بهانه‏اى نمى‏توان اصل کرامت را زیر پا گذاشت.
در نگاه امام على (ع)، انسان‏ها بدون توجه به دین و مرامشان، کرامت دارند و حکومت باید به این کرامت ذاتى و ارزش انسانى آنان ارج نهد. از این‏رو آن حضرت به مالک اشتر فرموده: مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قراد ده و با همه دوست و مهربان باش. با مردم هم‏چون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت بشمارى، زیرا مردم دو دسته‏اند: یا برادر دینى تواند و یا همانند تو در آفرینش‏اند.(60)
بر اساس اصل کرامت ذاتى، انسان بى هیچ پیرایه و با چشم‏پوشى از هر ویژگى دیگر، به حکم انسان بودن، شرافت و حقى در اجتماع دارد، حتى اگر مسلمان نباشد. بر این اساس، امام على (ع) وقتى مى‏شنود به زن غیر مسلمان در جامعه اسلامى، بى‏احترامى شده و به جاى‏گاه انسانى او خلل وارد شده، مى‏خروشد و مى‏فرماید: شنیده‏ام شخصى به خانه‏هاى مسلمانان و کسانى که در پناه اسلام‏اند در آمده و گردن‏بند و خلخال از گردن و دست و پاى زنان ربوده است... اگر از این پس، مرد مسلمانى از غم چنین حادثه‏اى بمیرد، جاى ملامت نیست که در دیده من شایسته چنین کرامت است.(61)

کرامت در انفاق‏

کمک به فقرا و محرومان و افراد آسیب‏پذیر جامعه، یک وظیفه الهى است. اما نحوه کمک کردن نیز از ظرافت و حساسیت خاصى برخوردار است. انفاق و کمک رسانى به دیگران نباید به گونه‏اى باشد که بر آن، گداپرورى صدق کند و کرامت و عزت نفس آنان را پایمان نماید. محمد بکرى مى‏گوید: وارد مدینه شدم تا پولى به دست آورم و قرض خود را ادا کنم، اما به مقصود نرسیدم. با خود گفتم: بهتر است نزد امام کاظم (ع) بروم. آن حضرت به باغى که در خارج از مدینه قرار داشت، رفته بود. نزد ایشان رفتم. حضرت علت آمدنم را جویا شد. داستان را به عرض رساندم. امام (ع) به درون باغ رفت و بلافاصله بیرون آمد. غلام خود را مرخص کرد و سیصد دینار به من بخشید و خود نیز تشریف برد. من هم بر مرکب خود سوار شده و شاد و خندان برگشتم.(62)
امام کاظم (ع) براى حفظ کرامت این مددجو، هنگام اعطاى پول به وى، غلامش را مرخص کرد تا مبادا در آن لحظه، شخصیت و کرامت وى جریحه‏دار شود.
امام حسین (ع) در یارى رسانى به درماندگان، براى آبرو و حیثیت انسانى آنان اهمیت زیادى قائل بود. آن حضرت به گونه‏اى عمل مى‏کرد که شخصیت نیازمند خدشه‏دار نشود.
روزى مرد بینوایى به مدینه آمد و سراغ کریم‏ترین فرد را گرفت. مردم، حسین بن على (ع) را معرفى کردند. او به مسجد آمد و آن بزرگوار را در حال نماز دید. با ابیاتى چند، خواسته‏اش را مطرح کرد. حضرت به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزى به جاى مانده است؟ قنبر گفت: آرى، چهار هزار دینار داریم. امام (ع) فرمود: آن‏ها را حاضر کن که این شخص در مصرف آن، از ما سزاوارتر است. سپس به منزل رفته و رداى خود را که بُرد یمانى بود از تن درآورد و دینارها را در آن پیچید و به دلیل شرم از اعرابى، از لاى در به مرد نیازمند داد. مرد عرب آن را گرفت و گریست. حضرت فرمود: آیا اعطاى ما را کم شمردى؟ مرد گفت: هرگز بلکه به این مى‏اندیشم که این دستان پر مهر و با سخاوت چگونه در زیر خاک پنهان خواهد شد.(63)
در مواردى، انفاق و خرج کردن، در ظاهر اکرام است ولى حقیقتاً موجب خوار شدن دیگران است. اولیاى الهى به این کار رضایت نمى‏دادند و دوستان خود را از آن برحذر مى‏داشتند. حسین بن ابى العلاء با جمعى در سفر مکه هم خرج شده بود و در هر منزلى براى پذیرایى از دوستان گوسفندى ذبح مى‏کرد. وقتى در حین سفر به محضر امام صادق (ع) آمد. حضرت به او فرمود: اى حسین! آیا مسلمانان را ذلیل مى‏کنى؟ گفتم: از این امر به خدا پناه مى‏برم. حضرت فرمود: به من خبر رسیده که تو در هر منزل براى هم‏سفرهایت گوسفندى ذبح مى‏کنى؟ حسین بن ابى العلاء گفت: به خدا قسم، من از این کار قصدى جز رضاى الهى ندارم. امام فرمود: آیا نمى‏بینى در کاروان کسانى هستند که مى‏خواهند همانند تو عمل کنند اما تمکّن مالى ندارند و دچار حقارت روحى مى‏شوند. حسین گفت: یا بن رسول الله! بر اساس راهنمایى شما از خداوند آمرزش مى‏خواهم و این عمل را تکرار نخواهم کرد.(64)
این روایت نشان مى‏دهد که کرامت انسان‏ها، چقدر مهم و خطیر است که امام صادق (ع) در مورد آن، حساس است و به محض دیدن کوچک‏ترین عامل آسیب‏زا، واکنش نشان مى‏دهد.

راه‏هاى کسب کرامت‏

کرامت اکتسابى، محصول تلاش و همت انسان است. هیچ صفت پسندیده‏اى بدون زحمت، به دست نمى‏آید. امام على (ع) مى‏فرماید: «الکرم نتیجة علو الهمة؛(65) کرم، نتیجه بلندى همت است». بر این اساس لازم است راه‏هاى کسب کرامت را بیان کنیم، که عبارت‏اند از:
1 - در خواست از پروردگار: کرامت را باید از کسى خواست که خود کریم است: «فان ربى غنى کریم».(66) پس باید فقط از درگاه خداوند تقاضاى کرامت نمود: «جعلنى من المکرمین.»(67)
اگر از خداى کریم، کرامت را طلب کنیم، او کریمانه و بدون هیچ چشم‏داشتى، به ما عطا خواهد کرد.
2 - تمسّک به قرآن: کتاب آسمانى ما قرآن، کریم است: «انّه لقرآن کریم؛(68) خداوند کتاب کرامت را به وسیله ملائکه مکرّم بر رسول اکرم (ص) نازل کرده است: «بایدى سَفَره * کرام برره».(69) این کتاب با کرامت و انسان ساز پیروانش را از ظلمت به نور هدایت مى‏کند: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور.»(70)
یکى از مصادیق نور، کرامت و عزت و شرافت انسانى است. پس انسان براى رسیدن به قله رفیع کرامت، باید خود را از طریق قرآن در مسیر الهى قرار بدهد.
3 - تقوا: کرامت حقیقتى انسان در سایه تقوا به دست مى‏آید. امام خمینى (ره) مى‏گوید: همه این مقامات (اولیاى الهى) با تقواى الهى حاصل مى‏شود. کرامت در پناه تقوا و برترى به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.(71) این سخن برگرفته از قرآن مجید است که مى‏فرماید: «انّ اکرمکم عندالله اتقاکم.»(72)
امام خمینى (ره) در جاى دیگر مى‏گوید: هر چه تقوا بیشتر باشد کرامت بیشتر خواهد بود؛ هیچ استثنایى وجود ندارد. پیغمبر اکرم (ص) براى این‏که اتقاى ناس (مردم) بود، اکرم ناس (مردم) بود.(73)
امام على (ع) به صراحت مى‏فرماید: «فمن اخذ بالتقوى... هطلت علیه الکرامة بعد قحوطها؛(74) هر کس تقوا پیشه کند کرامت و بزرگىِ از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مى‏بارد.»
4 - پیروى از امامان: در زیارت جامعه کبیره یکى از اوصاف امامان (ع)، اصول الکرم «ریشه‏هاى کرم» ذکر شده است. دلیلش آن است که آن بزرگواران، تجلّى برجسته صفات پسندیده‏اند و آن‏چه خوبان همه دارند این کریمان یک‏جا دارند. پس آنان تفسیر کرامت‏اند و از طرفى، تمام خیرات و برکات عالم به وساطت آنان افاضه مى‏شود و همه بر سر سفره کرامت ائمه نشسته‏اند.
استاد آیة الله جوادى آملى مى‏گوید: «علت این‏که ملائکه به کرامت رسیدند و بندگان مکرّم خدا شدند (بل عباد مکرمون) آن است که افتخار شاگردى ائمه اطهار را دارند.»(75)
بدیهى است کسى که مى‏خواهد به کرامت برسد، باید خود را به ریشه‏هاى کرم نزدیک کند و رهرو واقعى راه این کریمان جهان هستى باشد.
5 - خواست انسان: کرامت مانند هر فضیلت دیگر، به دست آوردنى است. تا انسان نخواهد و تلاش نکند نمى‏تواند به زیور کرامت آراسته گردد. امام على (ع) در تعبیر زیبایى مى‏فرماید: «من لم ینجد لم ینجد؛(76) کسى که خود را بلند نگرداند، کسى او را بلند نخواهد کرد.»
خداوند، انسان را آزاد آفریده و گزینش صفات خوب و بد را به اختیار وى گذارده است. عزت و ذلت، کرامت و پستى و صفات دیگر از این قاعده مستثنا نیست. حضرت على (ع) مى‏فرماید: «الرجل حیث اختار لنفسه ان صانها ارتفعت و ان ابتذلها اتّضعت؛(77) ارزش شخصیت هر فردى وابسته به روشى است که اتخاذ مى‏کند. اگر خود را حفظ کرد، به مقام رفیع انسانى نایل مى‏شود و اگر خود را بى‏ارزش دانست، به پستى مى‏گراید و شأن و شخصیتش پایین مى‏آید.»
6 - خودآگاهى: یکى از عوامل وادارنده کرامت، خودشناسى است، زیرا کرامت نفس در حقیقت، مراقبت و نگه‏دارى از گوهر نفیس انسانى است و میزان مراقبت از آن، به اندازه معرفت و شناخت ارزش از آن، بستگى دارد. اگر کسى گوهرى داشته باشد ولى از آن بى‏اطلاع باشد و یا براى آن اهمیتى قائل نباشد، ممکن است آن را به رایگان از کف بدهد. بر این اساس، در روایات معصومین (علیهم السلام) بر لزوم خودشناسى تأکید فراوان شده است تا جایى‏که امام على (ع) آن را سودمندترین شناخت‏ها دانسته است.(78)
اگر انسان بداند اشرف مخلوقات است و به فرمایش امام على (ع) کالایى دارد که جز بهشت، براى آن قیمتى نیست،(79) براى دنیا، خود را پست و بى‏مقدار نمى‏سازد. وقتى از امام سجاد (ع) مى‏پرسند: شریف‏ترین و والاترین مردم کیست؟ مى‏فرماید: کسى که دنیا را ارزش و شرف خویش نشناسد.(80)
در این‏جا بحث مال و مقام و ریاست و مظاهر دنیایى نیست بلکه موضوع همه دنیا با تمامى جاذبه‏هاى آن است. گوهر نفس با گوهرهاى ارزش‏مند دیگر در این جهت تفاوت دارد که اگر از دست رفت دیگر قابل جبران نیست. از این‏رو قرآن مجید مى‏فرماید: اى پیامبر! بگو: زیان‏کاران کسانى هستند که نفس خود و اهل بیت خویش را در قیامت ببازند و این است زیان آشکار.(81) متأسفانه انسان عصر جدید با این‏که بر طبیعت سلطه پیدا کرده و راز و رمز عالم بیرون را کشف نموده، اما در حقیقت خود و عالم درونى خویش را نشناخته است. آموزه‏هاى دینى، به دنبال شناساندن خود واقعى انسان است تا به کرامت انسانى دست یابد. امام على (ع) مى‏فرماید: نفست را از کارهاى پست بازدار و بزرگوارتر از آن باش که به پستى تن دهى، گرچه تو را به سوى مقصودت برساند، زیرا در برابر آن چه از نفس خود از دست مى‏دهى بهایى به دست نمى‏آورى.(82)
7 - تکریم کودکان: اگر خواهان نهادینه شدن صفت ارزش‏مند کرامت در جامعه هستیم، باید کودکان خود را احترام کنیم، زیرا، آنان پدران و مادران آینده این جامعه به حساب مى‏آیند. تکریم کودک، باعث مى‏شود فردى مستقل، آزاد، شریف و صاحب فضیلت گردد و از انحراف و تبه‏کارى دورى گزیند. از این‏رو در سیره پیامبر (ص) احترام به کودک، جاى‏گاه خاصى دارد. پیامبر کرامت (ص) مى‏فرماید: وقتى نام فرزندتان را مى‏برید او را گرامى دارید و جاى نشستن را براى او توسعه دهید و نسبت به او روترش نکنید.(83) حساسیت آن حضرت نسبت به کودکان مایه شگفتى مردم بود. روزى پیامبر (ص) نماز ظهرش را با سرعت به پایان رساند. مردم دلیلش را جویا شدند. حضرت فرمود: مگر صداى شیون و گریه کودک را نشنیدید؟(84)
تاریخ، کدام رهبر مذهبى سیاسى را به یاد دارد مانند رسول اکرم (ص) که با کودکان این‏گونه برخورد کند. در تاریخ نوشته‏اند: رسول خدا (ص) موقعى که از سفرى مراجعت مى‏کرد در راه با کودکان مردم برخورد مى‏کرد، به احترام آن‏ها مى‏ایستاد. حضرت بعضى را در آغوش مى‏گرفت و بعضى را بر پشت و دوش خود سوار مى‏کرد و به اصحاب خود نیز مى‏فرمود: این کار را انجام دهند. کودکان این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمى‏کردند و چه بسا پس از مدتى، این ماجرا را بازگو مى‏کردند و به آن مى‏بالیدند.(85)
احترام به کودکان، روش همیشگى پیامبر بود و اختصاص به دوره و شرایط زمانى و مکانى خاصى نداشت. از این‏رو گفته‏اند: «التلطف بالصبیان من عادة رسول الله (ص)؛(86) لطف و عنایت و توجه به کودکان، از عادت رسول خدا (ص) بود.»

آسیب‏شناسى کرامت‏

اسباب و عواملى، کرامت و حرمت انسان را به خطر مى‏اندازد و حقارت وى را به دنبال دارد. مهم‏ترین آن‏ها عبارت‏اند از:
1 - درخواست از مردم: دست خواهش و درخواست به سوى کسى دراز کردن، به عزت و کرامت انسانى لطمه‏اى بزرگ وارد مى‏کند. امام على (ع) مى‏فرماید: درخواست و تمنّا از مردم، زبان گوینده را ناتوان مى‏سازد، خردمندى و عقل انسان شجاع را درهم مى‏شکند، آزادمرد بزرگوار را از مقام خود تنزل مى‏دهد و در جاى‏گاه بنده خوار مى‏نشاند، طراوت و روشنى رخسار را از میان مى‏برد و روزى را نابود مى‏سازد.(87)
امام باقر (ع) مى‏فرماید: اگر درخواست کننده از بدى کارش آگاه بود، هیچ فردى از فرد دیگر حاجت خود را نمى‏خواست و اگر شخص مورد سؤال مى‏دانست که پاسخ منفى چه قبحى دارد، هیچ کس دیگرى را محروم نمى‏ساخت.(88)
دست طمع چو پیش کسان مى‏کنى دراز
پل بسته‏اى که بگذرى از آبروى خویش‏

2 - چاپلوسى: یکى از عوامل بازدارنده کرامت، تملّق و چاپلوسى است. امام على (ع) مى‏فرماید: «کثرة الثناء مَلَق یحدث الزَّهو و یُدنى مِنَ العزة؛(89) زیاده‏روى در ستایش، تملّق است که از یک‏سو موجب تکبر مى‏شود و از سوى دیگر عزت نفس را دور مى‏سازد.»
در این روایت به دو اثر زیان‏بار چاپلوسى اشاره شده است. مؤمن، چون با کرامت و عزیز است، از این صفت منفى که برخاسته از زبونى و ترس و کمبود شخصیت است، به دور مى‏باشد. رسول اکرم (ص) مى‏فرماید: «لیس من خلق المؤمن الملق؛(90) چاپلوسى، صفت مرد با ایمان نیست.»
3 - اظهار گرفتارى: شکایت از روزگار و طرح مشکلات و دشوارى‏هاى زندگى و اظهار فقر و تنگ‏دستى، کرامت و عزت نفس را لکه‏دار مى‏کند. اسلام به منظور حفظ کرامت انسان‏ها، از پیروان خود خواسته است خویشتن‏دار باشند و تا ضرورت اقتضا نکرد، از شکست‏ها و ناکامى‏ها و کمبودهاى زندگى خود سخن نگویند. مفضّل بن قیس روزى به حضور امام صادق (ع) رسید و گرفتارى‏هاى خویش را مطرح کرد و از بده‏کارى و تنگ‏دستى خود سخن گفت و از حضرت درخواست دعا نمود. امام (ع) به ایشان چهارصد دینار پرداخت کرد. مفضل عرض کرد: منظورم از شرح گرفتارى‏هاى خود، این نبود که کمک بگیرم بلکه مى‏خواستم درباره من دعایى بفرمایید. حضرت فرمود: دعا هم مى‏کنم، اما به این نکته توجه داشته باش که هرگز گرفتارى خود را براى مردم بازگو مکن، چون در این‏صورت در نظر مردم کوچک مى‏شوى.(91)
امام على (ع) نیز مى‏فرماید: آن کسى که مشکلات خود را براى دیگران آشکار مى‏سازد، به ذلت تن داده است.(92)

نتایج حقارت شخصیت‏

به همان اندازه که کرامت و بزرگوارى، منشأ فضایل اخلاقى است، حقارت نیز مولّد رذایل و صفات ناپسندى است که به آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
1 - نفاق و دورویى: کسى که براى خود ارزش قائل نیست، به دورویى مى‏گراید. دوگانگى بین گفتار و رفتار، به سبب پستى و ذلت نفس است. این حقیقت بلند در کلام امام على (ع) چنین آمده است: «نفاق المرء من ذلّ یجده فى نفسه؛(93) دورویى انسان، ناشى از حقارتى است که فرد در وجود خود احساس مى‏کند.»
2 - شر آفرینى: از انسان‏هاى پست، انتظار خیر و صلاح نمى‏رود، چون از پست، پستى خیزد. از مردمى که حقیر شده باشند، نمى‏توان انتظار رفتارى شرافت‏مندانه داشت و ناهنجارترین رفتار، از آنان دور نیست. امام على (ع) مى‏فرماید: «من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره؛(94) کسانى که نفسشان پست و خوار باشد به خیرشان امیدى نداشته باش». امام هادى (ع) مى‏فرماید: «من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره؛(95) انسانى که نفسش خوار شود از شرش ایمن مباش.»
3 - خودخواهى: یکى از آثار حقارت نفس، تکبر و خودخواهى است که خود سرآغاز تباهى‏هاست. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «ما من احد یتیه الا من ذلة یجدها فى نفسه؛(96) هیچ کس به تکبر مبتلا نمى‏شود مگر به سبب خوارى که در درون خود احساس مى‏کند.»
4 - بزه‏کارى: کسى که احساس زبونى کند و شرافت شگرف خویش را باور نداشته باشد، از ارتکاب هرگونه رفتار ناپسند و انجام هر جرم و جنایت، باکى ندارد. امام على (ع) مى‏فرماید: «اللئوم مضادّ لسائر الفضائل و جامع لجمیع الرذائل؛(97) آدم پست، با فضایل اخلاقى ضدیت دارد و جامع همه پستى‏هاست.»

  • مجید علیپورمقدم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

شما عاشق اینجا خواهید شد اگر فقط نیم ساعت آن را مرور کنید.

✅️ روانشناسی آرامش و موفقیت
✅️ هدف گذاری
✅️ مدیریت زمان
✅️ برنامه ریزی
✅️ اعتماد به نفس

طبقه بندی موضوعی