کرامت
راه و رسم زندگى (11)
کرامت
یکى از موضوعاتى که از دیر باز مکتبهاى فلسفى، انسانشناسى، روانشناسى و سیاسى به آن توجه کردهاند و امروزه به عنوان یکى از اصول مسلّم حقوق بشر از آن یاد مىشود، موضوع کرامت انسان است.
به نظر بسیارى از پژوهشگران و از جمله استاد مطهرى، آنچه ریشه و زیر بناى اخلاق اسلامى مىتوان از آن یاد کرد، همان کرامت و عزت نفس است،(1) اما متأسفانه کمتر به آن توجه مىشود. در حالىکه کرامت، حافظ بسیارى از ارزشهاى انسانى است. به یقین مىتوان گفت: پرورش کرامت در افراد اجتماع، روابط انسانها را تنظیم و راه صحیح زندگى کردن را هموار مىسازد. بر این اساس در این شماره، این موضوع مهم و حیاتى را با رویکرد دینى بررسى مىکنیم.
واژهشناسى کرامت
در روانشناسى، آنچه به کرامت نزدیک است مفهوم حرمت خود(self-Esteam) است، اما با دقت در این دو مقوله، نمىتوان کرامت را با حرمت خود مقایسه کرد. «حرمت خود، یک صفت شخصیتى است در حالىکه کرامت یک تیپ است. در حقیقت، حرمت خود، یک ارزشیابى مثبت از خویشتن است در حالى که کرامت، ضمن ارزشگذارى مثبت نسبت به خود، مجموعه صفات متعددى است مانند: راستگویى، امانتدارى، نیکوکارى، قدرشناسى و غیره که در ادامه بحث با آنها آشنا خواهیم شد.
در کنار حرمت خود، در روانشناسى، مفاهیمى چون: خودپنداره، کنترل خویشتن، هویت و شناخت دیگران نیز لازم است تا بخشى از شخصیت اجتماعى انسان شکل گیرد.(2) اما کرامت به تنهایى، دربردارنده صفات مثبت اخلاقى است.
واژه کرم، به تعبیر علامه طباطبائى، معادل دقیق فارسى ندارد و براى بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد.(3) واژگان کریم، کرامت و کرم، به معناى ستوده، گرامى داشته شده، بزرگانه، آزاد و بخشنده آمده است.(4) راغب در ذیل ماده کرم گفته است: «زمانى که کرم را براى توصیف خداوند تبارک و تعالى به کار مىبریم، اسمى است براى احسان و انعامى که از او صادر مىشود، ولى زمانى که آن را براى توصیف انسان به کار مىبریم، اسمى است براى اخلاق و اعمال پسندیدهاى که از وى برمىآید؛ چنانکه تا وقتى چنین اعمالى از انسان صادر نشود، به او کریم گفته نمىشود. بعضى از علما گفتهاند: کرم مانند حریت است، با این تفاوت که حریت در مورد کوچک و بزرگ به کار برده مىشود در حالىکه کرم تنها براى بزرگان به کار مىرود.(5)
ابن منظور مىگوید: کرامت، اسمى است که براى بخشش، بزرگوارى و بزرگمنشى، نهاده مىشود.(6)
در احادیث، کرامت به معناى پرداختن به اهداف متعالى و دورى از پستىها و اهداف دنى به کار رفته است. امام على (ع) مىفرماید: «انما الکرم التنزه عن المعاصى؛(7) کرم، عبارت است از اجتناب از بدىها.»
در جاى دیگر مىفرماید: «الکرم نتیجة علوّ الهمّة؛(8) کرم، نتیجه بلند همتى است.»
واژه کریم در اسلام مفهومى گسترده پیدا کرده است. در جاهلیت، کریم کسى بود که در تبارنامه خانوادگى، نیاى نامدار و برجسته داشته باشد. در آن روزگار، ریخت و پاش و دست و دلبازى بىحد و مرز، بزرگوارى دانسته مىشد. اما در اسلام، این کار، تبذیر و اسراف به شمار رفت و صدقه دادن در راه خدا، کارى شرافتمندانه و بزرگوارانه محسوب شد و داشتن ارزشهاى اخلاقى والا و بالا، کرامت به شمار آمد و با مفهوم تقوا پیوندى نزدیک و تنگاتنگ پیدا کرد. امام على (ع) مىفرماید: بخشش مال در راه ناحق و ناروا که از نشانههاى روشن اسراف است، ممکن است بخشنده را در این جهان و در دیده مردمان، بزرگ و گرامى کند ولى در آن جهان، او را فرود مىآورد و نزد خداوند خوارش مىسازد.(9)
کرامت و کبر
بین کبر و کرامت انسانى، تفاوت است. کبر از رذایل، و کرامت از فضایل اخلاقى است. مشخص کردن مرز میان این دو، بسیار ضرورى است، چه بسا افرادى، به نام کرامت و عزت نفس، دچار تکبّر شوند. از اینرو اولیاى الهى وقتى از خداوند عزّت مىخواستند، بلافاصله نداشتن کبر و خود بزرگبینى را نیز از درگاه الهى تمنّا مىکردند؛ مثلاً امام سجاد (ع) در دعاى خود مىفرماید: «و اعزنى و لا تبتلینّى بالکبر؛(10) خدایا به من عزت ده و مرا به تکبّر مبتلا نکن.»
بزرگان اخلاق گفتهاند: اساس تکبّر این است که انسان از اینکه خود را برتر از دیگرى ببیند، احساس آرامش کند. پس تکبر از سه عنصر تشکیل مىشود: نخست اینکه براى خود مقامى قائل شود، دیگر اینکه براى دیگرى نیز مقامى قائل شود و در مرحله سوم مقام خود را برتر از او ببیند و احساس خوشحالى و آرامش کند.(11)
اما افراد با کرامت، ضمن اینکه خود را ارزشمند مىدانند، نسبت به دیگران متواضعاند. امام على (ع) مىفرماید: کسى که براى نفس خود عظمت و بزرگى قائل است، فروتنى او از همه بیشتر است.(12)
جاىگاه کرامت در اسلام
با مراجعه به آیات و روایات فراوان معصومین، این نتیجه به دست مىآید که کرامت در اسلام، از شأن و منزلت بالایى برخوردار است:
1 - کرامت، دستآورد بعثت است: امام على (ع) جاىگاه پیامبر را بهترین جاىگاهها و محل پرورش، و خاندان او را شریفترین پایگاه مىداند که در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد کرده است.(13)
2 - کرامت نفس، محور اخلاق اسلامى است: استاد مطهرى مىگوید: از مجموع آموزههاى دینى بر مىآید که زیر بناى اخلاق اسلامى، متوجه کردن انسان به شرافت و کرامت ذاتى خویش است.(14) بر این اساس، استاد مطهرى در باب تقسیم اخلاق به اخلاق سقراطى، حدیثى و عرفانى، قسم چهارمى به نام اخلاق مکرمتى مىافزاید.(15) ایشان با استناد به روایاتى، منشهاى پسندیده و ناپسند آدمى را به یک اصل بنیادى و پایه مهم و اساسى برمىگرداند و آن کرامت انسانى است، و کرامت را کشف خودى اصیل در انسان مىشمرد و مىنویسد: «در مکتب اسلام، تمام احساسهاى اخلاقى از پیدا کردن خودش و احساس واقعیت پیدا مىشود. اگر انسان، خود واقعىاش را پیدا کند، مىبیند تمام... ارزشهاى اخلاقى و نیز ضد اخلاقى معنا پیدا مىکند. بعد از این است که انسان مىبیند تمام اخبار اسلامى یک فلسفة خاص دارد و اخلاق در اسلام به محور خودشناسى و احساس کرامت در خود واقعى و اخلاق اسلامى بر اساس این پایه بنا شده است.(16)
روایاتى که بر استنباط عالمانه استاد مطهرى دلالت دارد، فراوان است. در اینجا به چند نمونه بسنده مىکنیم:
امام على (ع) مىفرماید: «الکرم معدن الخیر؛(17) محور نیکىها، کرامت است.»
در جاى دیگر مىفرماید: «النفس الکریمه لا توثر فیها النکبات؛(18) آنکه به کرامت نفس و خودش دست یافت، نکبت و آفت در او بىاثر است.»
و نیز مىفرماید: «الکریم یزدجر عما یفتخر به اللئیم؛(19) انسان کرامت یافته، از هرگونه پستى که انسانهاى پست به آن مىبالند نفرت دارد.»
3 - کرامت، وصف خدا، فرشتگان و قرآن مجید است: کریم یکى از 99 نام زیباى خداوند است. در قرآن مجید 26 بار خداوند را با وصف کریم مىخوانیم: «فان ربى غنى کریم؛(20) پروردگار من، بىنیاز و بزرگوار است.»
براى کتاب آسمانى مسلمانان (قرآن)، صفت کریم آمده است: «انه لقرآن کریم؛(21) همانا آن، قرآن کریم است.»
جبرئیل، آورنده پیام الهى، کریم است: «انّه لقول رسول کریم».(22) فرشتگان الهى به این وصف شناخته شدهاند: «بل عباد مکرمون.»(23)
نشانههاى کرامت
در روایات معصومین، براى انسانهاى کریم (باکرامت) صفاتى مشخص شده است:
1 - خویشتندارى: یکى از صفات برجسته انسان کریم، تسلط بر نفس و کنترل زبان، غضب و امیال نفسانى است. امام على (ع) مىفرماید: «الکرم ملک اللسان و بذل الاحسان؛(24) کرم، نگهدارى زبان و پراکندن احسان است.»
آن حضرت حقیقت کرم را بخل نسبت به خویشتن دانسته است.(25)
2 - نرمخویى: امام على (ع) مىفرماید: «الکریم یلین اذا استعطف و اللئیم یقسوا اذا ألطف؛(26) کریم در مقابل خواهش دیگران نرم مىشود در حالى که انسان پست، در مقابل لطف و تقاضاى دیگران، قساوت مىیابد.»
3 - پاىبندى به عهد و پیمان: کریم، خود را ملزم به انجام تعهدات خویش مىداند. امام على (ع) مىفرماید: «الکریم اذا وعد وفى؛(27) کریم آنگاه که وعدهاى مىدهد به آن وفا مىکند.»
4 - سادگى: انسانهاى با کرامت، افرادى ساده و بىتکلفاند. امام على (ع) مىفرماید: «الکریم ابلج و اللئیم ملهوج؛(28) کریم، روشن و آشکار و لئیم، پیچیده است.»
شاید منظور آن حضرت این باشد که افراد با کرامت، اهل فریب و نفاق و دورویى نیستند و ظاهر و باطنشان یکى است و دو پهلو حرف نمىزنند و آنچه در نهان دارند، صریح و شفاف به زبان جارى مىکنند و موضعشان همواره روشن است.
5 - آبرودارى: آنچه براى افراد با کرامت، در درجه نخست قرار دارد، جاىگاه اجتماعى، حرمت و آبروست. از اینرو حاضر نمىشود آن را با چیزى عوض کند. امام على (ع) مىفرماید: «الکریم من صان عرضه بماله اللئیم من صان ماله بعرضه؛(29) کریم کسى است که آبرویش را با بذل مالش حفظ مىکند در حالىکه لئیم کسى است که مالش را با بذل آبرویش نگه مىدارد.»
6 - بذل و احسان: کریم، بیشتر دست دهنده دارد تا دستگیرنده، امام على (ع) مىفرماید: «الکریم من سبق نؤاله سؤاله؛(30) کریم کسى است که بخشش بر تقاضایش سبقت گرفته است». لذت کریم در طعام دادن و لذت لئیم در طعام خوردن است.(31)
7 - عفو و گذشت: بخشیدن لغزش دیگران، از سنّت کریمان است. امام على (ع) مىفرماید: اقدام به بخشش، از اخلاق کریمان و اقدام به انتقام، از اخلاق لئیمان است.(32)
8 - تغافل: امام على (ع) مىفرماید: از گرانقدرترین کارهاى کریمان آن است که به رغم دانستن اسرار دیگران خود را به بىخبرى مىزنند.(33)
البته علاوه بر صفات یاد شده، کریمان صفات مثبت بسیارى دارند که مىتوان به راستگویى، امانتدارى، قدرشناسى، وطندوستى، حقشناسى و غیره اشاره کرد. در یک جمله به حدیثى جامع از امیرالمؤمنین (ع) اشاره مىکنیم که فرمود: «الکریم اذا قدر صفح و اذا ملک سمح و اذا سئل أنجح؛(34) کریم کسى است که اگر قدرت پیدا کرد مىبخشد و اگر دارایى بیابد ارزانى مىدارد و اگر مورد سؤال واقع شد درخواست را برمىآورد.»
نتیجهاى که از ذکر این اوصاف به دست مىآید این است که کرامت، یک صفت اخلاقى جامع یا به عبارتى تیپ شخصیتى است که متشکل از صفات متعدد است.(35)
اقسام کرامت
از دیدگاه بینش اسلامى، کرامت دو گونه است: 1 - کرامت ذاتى؛ 2 - کرامت اکتسابى؛
همه انسانها از کرامت طبیعت و ذاتى برخوردارند. این آیه قرآن مجید که مىفرماید: «و لقد کرّمنا بنى آدم؛(36) ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم» اشاره به همین کرامت ذاتى دارد که همه انسانها در آن برابرند.
البته در اینکه دلیل کرامت ذاتى انسان چیست، بین مفسّران گفت و گوست. بعضى این کرامت را به دلیل اعطاى قوّه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف و آزادى اراده، بعضى به دلیل اندام موزون و قامت راست و عدهاى دیگر به دلیل سلطه او بر تمام موجودات روى زمین یا قدرت او بر نوشتن و یا به دلیل شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او مىدانند. اما روشن است که این مواهب در انسان جمع است و هیچگونه تضادى با هم ندارند بنابراین گرامىداشت انسان مىتواند به دلیل همه این امتیازات باشد.(37)
اما کرامت انسانى الهى، اکتسابى است. این کرامت عبارت است از شرف و حیثیت و ارج و ارزشى که با سعى و تلاش او به دست مىآید. انسانها در این کرامت، الزاماً یکسان نیستند، زیرا همت و تلاش افراد یکسان نیست. خواست و گرایش انسانها براى کسب اینگونه کرامت، اندازههاى گوناگونى دارد. پس باید گفت: کرامت انسانى الهى، درونى و ذاتى نیست. این کرامت در آیه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(38) تبلور یافته است. انسانى که در راه پالایش خویش و اندوختن دانش خودشناسى و خداشناسى و فرجامشناسى گام برمىدارد به مرحله تقوا رسیده و از کرامت الهى برخوردار شده است.
علامه جعفرى (ره) در توصیف این دو نوع کرامت مىنویسد: «کرامت ذاتى و حیثیت طبیعى را همه انسانها، مادامى که با اختیار خود به جهت ارتکاب به خیانت و جنایت بر خویشتن و بر دیگران، آن را از خود سلب نکنند، برخوردارند، اما کرامت ارزشى که از به کار انداختن استعدادها و نیروهاى مثبت در وجود آدمى و تکاپو در مسیر رشد و کمال و خیرات، ناشى مىگردد، اختیارى و اکتسابى است که ارزش نهایى و عالى انسان مربوط به همین کرامت است.»(39)
آثار کرامت
1 - آزاد شدن از دنیا: دنیا در چشم انسان با کرامت، کوچک و حقیر است، پس به آن دل نمىبندد. امام باقر (ع) مىفرماید: «فمن کرمت علیه نفسه صغرت الدنیا فى عینه و من هانت علیه نفسه کبرت الدنیا فى عینه؛(40) هر کس از کرامت نفس برخوردار باشد، دنیا در چشمش کوچک است و هر کس نفسش خوار باشد، دنیا در نزدش بزرگ است.»
2 - ذلت ناپذیرى: امام على (ع) عزت و سربلندى را در گرو کرامت نفس مىداند و مىفرماید: «من شرفت نفسه نزهها عن ذلة المطالب؛(41) آنان که شرافت نفسانى دارند، خود را از خواهشهاى پست و تمایلات ذلیلانه پاک مىدارند و به امور ذلت بخش تن نمىدهند.»
3 - تسلط بر شهوت: افراد با کرامت، بر اداره خویش توانا هستند و تمایلات نفسانى خود را کنترل مىکنند. امام على (ع) مىفرماید: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته؛(42) کسى که براى خود احترام قائل باشد شهوت در نظرش پست و کوچک است.»
4 - تنظیم روابط اجتماعى: اجتماع انسانى احتیاج به نظامى دارد که با اتکاى بر آن، روابط انسانها حفظ شود. یکى از نظامهایى که مىتواند روابط انسانها را تنظیم کند، پرورش کرامت در افراد اجتماع است. کسى که براى خود کرامتى قائل است، دستکم براى حفظ کرامت خویش، کرامت دیگران را نیز پاس خواهد داشت و از این راه، عداوت و کینهتوزى و اختلاف و جدایى از نظام اسلامى رخت بر خواهد بست. امام على (ع) مىفرماید: «من کرمت نفسه قلّ شقاقه و خلافه؛(43)43 کسى که خود را گرامى مىداشت، عداوت و مخالفت او کم باشد.»
ابعاد کرامت
1 - کرامت در رفتار اجتماعى: ارزشگذارى به آحاد جامعه و تکریم دیگران، یکى از مصادیق بارز کرامت نفس است. در نظام ارزشى اسلام، هیچکس حق ندارد دیگران را کوچک بشمارد و رفتارى تحقیرآمیز داشته باشد. پیامبر گرامى اسلام (ص) چنانکه سیرهنویسان در وصفش نوشتهاند: «کان اکرم الناس؛(44) بیشترین تکریم را در رفتارش به خلق خدا داشت - در مناسبات اجتماعى خود مثل سایر مردم زندگى مىکرد و از هر تکلّف و پیرایهاى به دور بود. به هرکس مىرسید ابتدا سلام مىکرد و هر کس براى خواستهاى نزد آن حضرت مىآمد در انجام کار وى بردبارى مىکرد تا خواستهاش برآورده شود و یا آن فرد خود منصرف شود. هر کس بر وى داخل مىشد او را تکریم مىکرد؛ چنانکه گاهى لباس خود را زیر او پهن مىکرد و یا او را بر تشک خود مىنشاند.(45)
آن حضرت کراهت داشت جلو پاپش بلند شوند.(46) نقل است: مردى وارد مسجد شد در حالىکه پیامبر(ص) به تنهایى نشسته بود. با وارد شدن آن مرد، حضرت بلند شد و جا باز کرد. او شگفتزده شد و گفت: اى رسولخدا! جا که بسیار است، فرمود: حق مسلمان بر مسلمان است که اگر دید برادرش مىخواهد بنشیند احترامش کند و بلند شود و برایش جا باز کند.(47)
آن حضرت اجازه نمىداد کسى او را با پاى پیاده همراهى کند در حالىکه خود سواره است، مگر اینکه حضرت آن فرد را همراه خود سوار مىکرد و اگر نمىپذیرفت مىفرمود: شما جلو برو و در فلان مکان منتظر باش و اگر کارى دارى در آنجا یکدیگر را ملاقات مىکنیم.(48)
پیامبر اکرم (ص) حتى در نگاه کردن به افراد هم، دیگران را تکریم مىکرد و با لبخند و تبسم با آنان روبهرو مىشد. جریر بن عبدالله مىگوید: نشد با آن حضرت برخورد کنم و او به من تبسم نکند.(49)
ایشان، به منظور احترام کامل، اصحابش را با کنیه خطاب مىکرد و با اسمى که بیشتر دوست داشتند مىخواند و هرگز سخن کسى را قطع نمىکرد.(50)
2 - کرامت در برخورد با دشمن: کرامت، گوهر گرانبهایى است که حتى در مصاف با دشمن نیز لازم الاجراست. امام على (ع) مىفرماید: کریم کسى است که در حال قدرت، عفو مىکند.(51) نمونه بارز این کرامت را مىتوان در برخورد پیامبر (ص) با اهل مکه جستجو کرد. پس از فتح مکه و کسب قدرت، وقتى از قریش پرسید: فکر مىکنید من با شما چگونه رفتار خواهم کرد؟ قریش گفتند: «خیراً اخ کریم و ابن اخ کریم؛ ما از شما انتظار خیر داریم چون شما را برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود مىدانیم». حضرت فرمود: بروید شما آزاد هستید.(52)
اگر به پیماننامهها و آشتىنامههاى امام على (ع) با اقلیتهاى دینى و نامسلمانان نظرى بیفکنیم مىبینیم همه جا بر حفظ کرامت انسان تأکید شده است. در عهدنامه امام على (ع) با رزدشتیان ایرانى، که به خط امام حسین (ع) در سال 39 هجرى نوشته شده است بر ایمنى جان، مال و ناموس آنان به همراه آزادى مذهبى و دادرسى بر اساس قوانین خود آنان، تأکید شده است.(53) آن حضرت در پیماننامه دیگرى که در سال چهل هجرى با مسیحیان در دیر حزقیل، بست، آشکارا بیان داشت که این عهدنامه آنان را به انجام کارهاى نیک و پاسدارى از ارزشهاى اخلاقى و کرامت انسانى وا مىدارد. در این پیماننامه، امام على (ع) دو امتیاز به مسیحیان داد: 1 - ایمنى و امنیت جانى، مالى و آبرویى؛ 2 - کاهش هزینههاى جنگى.
آن حضرت پیش از رویارویى با سپاه معاویه در نبرد صفّین، از لشکر خود مىخواهد به اصول انسان دوستانه پاىبند باشند؛ مثلاً آغازگر جنگ نباشند و اگر دشمن شکست خورد و گریخت، او را نکشند و به کسى که نمىتواند از خود دفاع کند و زخم برداشته است، آسیب نرسانند. هرگز زنان را با زدن و ناسزاگویى برنیاشوبند، هر چند آبروى شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام گویند.(54)
حقوق بشرى که امروزه دم از آن زده مىشود در چهارده قرن پیش، که زنان را به بردگى مىبردند و آنان را انسان به حساب نمىآوردند در کلام نورانى نخستین پیشواى شیعیان امام على (ع) به وضوح دیده مىشود. کرامت انسانى، مرد و زن، سیاه و سپید، عرب و عجم، گدا و توانگر نمىشناسد. مرزبندىهایى به نام شهروند درجه یک و دو با روح برابرى اسلام سازگارى ندارد.
دشمن، هر چند مستحق مجازات است، اما در مجازات و به کیفر رساندن او نیز نباید به کرامت انسانى او آسیبى برسد. امام على (ع) عمرو بن عبدود را در جنگ احزاب از پاى درآورد، اما سلاح و لباس او را برنداشت. هنگامى که خواهر عمرو بن عبدود، این صحنه را دید بر مردانگى و بزرگوارى على (ع) آفرین گفت و از کرامت نفس او به شگفت آمد و گفت: «لو کان قاتل عمرو غیر قاتله لکنت ابکى علیه آخر الابد؛(55) اگر قاتل عمرو کسى غیر از على (ع) بود تا آخر عمر بر او مىگریستم.»
نمونه دیگرى از کرامت آن حضرت، در برخورد با فتنهجویان جنگ جمل نمایان است. آن امام همام پس از پیروزى در جنگ، از سران جبهه مخالف انتقام نگرفت و عایشه را که جنگ را رهبرى مىکرد به همراه چهل تن به مدینه فرستاد. ابن ابى الحدید مىنویسد: على (ع) پس از پایان جنگ جمل، عایشه را احترام کرد و او را گرامى داشت. اگر عایشه آنچه با على کرد با عمر مىکرد و عمر بر او دست مىیافت، او را مىکشت و قطعه قطعه مىکرد ولى على (ع) این کار را نکرد، چون بردبار و کریم بود.(56)
3 - کرامت در سیاست
تمایز سیاست اسلامى و غیر اسلامى، در رعایت این اصل مهم ارزشى و اخلاقى است. از نگاه سیاستمداران امروزى، اصل، پیروزى بر رقیب است و هدف وسیله را توجیه مىکند، پس زیر پا گذاشتن کرامت و شرف انسانى چندان مهم نیست. اسلام با این نگرش مخالف است. نیرنگ و تحمیق مردم و استفاده از وسیله نامشروع براى رسیدن به هدف، از کرامت انسانى به دور است. تفاوت امام على (ع) که یک سیاستمدار اسلامى است با معاویه در این امر بود. آن حضرت مىفرماید: به خدا سوگند، معاویه زیرکتر از من نیست ولى شیوه او پیمانشکنى و گناهکارى است. اگر پیمانشکنى و حیله، ناخوشآیند نبود، من زیرکترین افراد بودم.(57)
بر این اساس، آن حضرت هر کارى را که کرامت و شخصیت انسانها را مخدوش مىکرد زشت مىدانست و مردم را از آن برحذر مىداشت. در بازگشت از صفّین به کوفه، به محله شبامیان رسید که تیرهاى از همدان بودند. حرب بن شُرَحْبیل، بزرگ قبیله، پاى پیاده در رکاب امام به راه افتاد. حضرت به او فرمود: بازگرد که پیاده رفتن رئیس قبیلهاى چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤمن است.(58)
با مردم انبار نیز مشابه این برخورد را داشت. آنان با دیدن امام پیشاپیش ایشان مىدویدند. حضرت با دیدن این منظره به خشم آمد و فرمود: این چه کارى است که مىکنید؟ چرا خودتان را در این جهان به رنج مىافکنید و در آن سرا نگونبخت مىسازید؟ امیران شما از این کار چه سودى بردند که شما به عادت گذشته، دست به چنین رفتارى مىزنید.؟!(59)
از بررسى روش و منش سیاسى اسلام چنین بر مىآید که اصل سارى و جارى، احترام به کرامت انسانى است و در حقیقت، سیاست براى اداره امور اجتماعى و سیاسى انسانهاست. پس به هر بهانهاى نمىتوان اصل کرامت را زیر پا گذاشت.
در نگاه امام على (ع)، انسانها بدون توجه به دین و مرامشان، کرامت دارند و حکومت باید به این کرامت ذاتى و ارزش انسانى آنان ارج نهد. از اینرو آن حضرت به مالک اشتر فرموده: مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قراد ده و با همه دوست و مهربان باش. با مردم همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت بشمارى، زیرا مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تواند و یا همانند تو در آفرینشاند.(60)
بر اساس اصل کرامت ذاتى، انسان بى هیچ پیرایه و با چشمپوشى از هر ویژگى دیگر، به حکم انسان بودن، شرافت و حقى در اجتماع دارد، حتى اگر مسلمان نباشد. بر این اساس، امام على (ع) وقتى مىشنود به زن غیر مسلمان در جامعه اسلامى، بىاحترامى شده و به جاىگاه انسانى او خلل وارد شده، مىخروشد و مىفرماید: شنیدهام شخصى به خانههاى مسلمانان و کسانى که در پناه اسلاماند در آمده و گردنبند و خلخال از گردن و دست و پاى زنان ربوده است... اگر از این پس، مرد مسلمانى از غم چنین حادثهاى بمیرد، جاى ملامت نیست که در دیده من شایسته چنین کرامت است.(61)
کرامت در انفاق
کمک به فقرا و محرومان و افراد آسیبپذیر جامعه، یک وظیفه الهى است. اما نحوه کمک کردن نیز از ظرافت و حساسیت خاصى برخوردار است. انفاق و کمک رسانى به دیگران نباید به گونهاى باشد که بر آن، گداپرورى صدق کند و کرامت و عزت نفس آنان را پایمان نماید. محمد بکرى مىگوید: وارد مدینه شدم تا پولى به دست آورم و قرض خود را ادا کنم، اما به مقصود نرسیدم. با خود گفتم: بهتر است نزد امام کاظم (ع) بروم. آن حضرت به باغى که در خارج از مدینه قرار داشت، رفته بود. نزد ایشان رفتم. حضرت علت آمدنم را جویا شد. داستان را به عرض رساندم. امام (ع) به درون باغ رفت و بلافاصله بیرون آمد. غلام خود را مرخص کرد و سیصد دینار به من بخشید و خود نیز تشریف برد. من هم بر مرکب خود سوار شده و شاد و خندان برگشتم.(62)
امام کاظم (ع) براى حفظ کرامت این مددجو، هنگام اعطاى پول به وى، غلامش را مرخص کرد تا مبادا در آن لحظه، شخصیت و کرامت وى جریحهدار شود.
امام حسین (ع) در یارى رسانى به درماندگان، براى آبرو و حیثیت انسانى آنان اهمیت زیادى قائل بود. آن حضرت به گونهاى عمل مىکرد که شخصیت نیازمند خدشهدار نشود.
روزى مرد بینوایى به مدینه آمد و سراغ کریمترین فرد را گرفت. مردم، حسین بن على (ع) را معرفى کردند. او به مسجد آمد و آن بزرگوار را در حال نماز دید. با ابیاتى چند، خواستهاش را مطرح کرد. حضرت به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزى به جاى مانده است؟ قنبر گفت: آرى، چهار هزار دینار داریم. امام (ع) فرمود: آنها را حاضر کن که این شخص در مصرف آن، از ما سزاوارتر است. سپس به منزل رفته و رداى خود را که بُرد یمانى بود از تن درآورد و دینارها را در آن پیچید و به دلیل شرم از اعرابى، از لاى در به مرد نیازمند داد. مرد عرب آن را گرفت و گریست. حضرت فرمود: آیا اعطاى ما را کم شمردى؟ مرد گفت: هرگز بلکه به این مىاندیشم که این دستان پر مهر و با سخاوت چگونه در زیر خاک پنهان خواهد شد.(63)
در مواردى، انفاق و خرج کردن، در ظاهر اکرام است ولى حقیقتاً موجب خوار شدن دیگران است. اولیاى الهى به این کار رضایت نمىدادند و دوستان خود را از آن برحذر مىداشتند. حسین بن ابى العلاء با جمعى در سفر مکه هم خرج شده بود و در هر منزلى براى پذیرایى از دوستان گوسفندى ذبح مىکرد. وقتى در حین سفر به محضر امام صادق (ع) آمد. حضرت به او فرمود: اى حسین! آیا مسلمانان را ذلیل مىکنى؟ گفتم: از این امر به خدا پناه مىبرم. حضرت فرمود: به من خبر رسیده که تو در هر منزل براى همسفرهایت گوسفندى ذبح مىکنى؟ حسین بن ابى العلاء گفت: به خدا قسم، من از این کار قصدى جز رضاى الهى ندارم. امام فرمود: آیا نمىبینى در کاروان کسانى هستند که مىخواهند همانند تو عمل کنند اما تمکّن مالى ندارند و دچار حقارت روحى مىشوند. حسین گفت: یا بن رسول الله! بر اساس راهنمایى شما از خداوند آمرزش مىخواهم و این عمل را تکرار نخواهم کرد.(64)
این روایت نشان مىدهد که کرامت انسانها، چقدر مهم و خطیر است که امام صادق (ع) در مورد آن، حساس است و به محض دیدن کوچکترین عامل آسیبزا، واکنش نشان مىدهد.
راههاى کسب کرامت
کرامت اکتسابى، محصول تلاش و همت انسان است. هیچ صفت پسندیدهاى بدون زحمت، به دست نمىآید. امام على (ع) مىفرماید: «الکرم نتیجة علو الهمة؛(65) کرم، نتیجه بلندى همت است». بر این اساس لازم است راههاى کسب کرامت را بیان کنیم، که عبارتاند از:
1 - در خواست از پروردگار: کرامت را باید از کسى خواست که خود کریم است: «فان ربى غنى کریم».(66) پس باید فقط از درگاه خداوند تقاضاى کرامت نمود: «جعلنى من المکرمین.»(67)
اگر از خداى کریم، کرامت را طلب کنیم، او کریمانه و بدون هیچ چشمداشتى، به ما عطا خواهد کرد.
2 - تمسّک به قرآن: کتاب آسمانى ما قرآن، کریم است: «انّه لقرآن کریم؛(68) خداوند کتاب کرامت را به وسیله ملائکه مکرّم بر رسول اکرم (ص) نازل کرده است: «بایدى سَفَره * کرام برره».(69) این کتاب با کرامت و انسان ساز پیروانش را از ظلمت به نور هدایت مىکند: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور.»(70)
یکى از مصادیق نور، کرامت و عزت و شرافت انسانى است. پس انسان براى رسیدن به قله رفیع کرامت، باید خود را از طریق قرآن در مسیر الهى قرار بدهد.
3 - تقوا: کرامت حقیقتى انسان در سایه تقوا به دست مىآید. امام خمینى (ره) مىگوید: همه این مقامات (اولیاى الهى) با تقواى الهى حاصل مىشود. کرامت در پناه تقوا و برترى به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.(71) این سخن برگرفته از قرآن مجید است که مىفرماید: «انّ اکرمکم عندالله اتقاکم.»(72)
امام خمینى (ره) در جاى دیگر مىگوید: هر چه تقوا بیشتر باشد کرامت بیشتر خواهد بود؛ هیچ استثنایى وجود ندارد. پیغمبر اکرم (ص) براى اینکه اتقاى ناس (مردم) بود، اکرم ناس (مردم) بود.(73)
امام على (ع) به صراحت مىفرماید: «فمن اخذ بالتقوى... هطلت علیه الکرامة بعد قحوطها؛(74) هر کس تقوا پیشه کند کرامت و بزرگىِ از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مىبارد.»
4 - پیروى از امامان: در زیارت جامعه کبیره یکى از اوصاف امامان (ع)، اصول الکرم «ریشههاى کرم» ذکر شده است. دلیلش آن است که آن بزرگواران، تجلّى برجسته صفات پسندیدهاند و آنچه خوبان همه دارند این کریمان یکجا دارند. پس آنان تفسیر کرامتاند و از طرفى، تمام خیرات و برکات عالم به وساطت آنان افاضه مىشود و همه بر سر سفره کرامت ائمه نشستهاند.
استاد آیة الله جوادى آملى مىگوید: «علت اینکه ملائکه به کرامت رسیدند و بندگان مکرّم خدا شدند (بل عباد مکرمون) آن است که افتخار شاگردى ائمه اطهار را دارند.»(75)
بدیهى است کسى که مىخواهد به کرامت برسد، باید خود را به ریشههاى کرم نزدیک کند و رهرو واقعى راه این کریمان جهان هستى باشد.
5 - خواست انسان: کرامت مانند هر فضیلت دیگر، به دست آوردنى است. تا انسان نخواهد و تلاش نکند نمىتواند به زیور کرامت آراسته گردد. امام على (ع) در تعبیر زیبایى مىفرماید: «من لم ینجد لم ینجد؛(76) کسى که خود را بلند نگرداند، کسى او را بلند نخواهد کرد.»
خداوند، انسان را آزاد آفریده و گزینش صفات خوب و بد را به اختیار وى گذارده است. عزت و ذلت، کرامت و پستى و صفات دیگر از این قاعده مستثنا نیست. حضرت على (ع) مىفرماید: «الرجل حیث اختار لنفسه ان صانها ارتفعت و ان ابتذلها اتّضعت؛(77) ارزش شخصیت هر فردى وابسته به روشى است که اتخاذ مىکند. اگر خود را حفظ کرد، به مقام رفیع انسانى نایل مىشود و اگر خود را بىارزش دانست، به پستى مىگراید و شأن و شخصیتش پایین مىآید.»
6 - خودآگاهى: یکى از عوامل وادارنده کرامت، خودشناسى است، زیرا کرامت نفس در حقیقت، مراقبت و نگهدارى از گوهر نفیس انسانى است و میزان مراقبت از آن، به اندازه معرفت و شناخت ارزش از آن، بستگى دارد. اگر کسى گوهرى داشته باشد ولى از آن بىاطلاع باشد و یا براى آن اهمیتى قائل نباشد، ممکن است آن را به رایگان از کف بدهد. بر این اساس، در روایات معصومین (علیهم السلام) بر لزوم خودشناسى تأکید فراوان شده است تا جایىکه امام على (ع) آن را سودمندترین شناختها دانسته است.(78)
اگر انسان بداند اشرف مخلوقات است و به فرمایش امام على (ع) کالایى دارد که جز بهشت، براى آن قیمتى نیست،(79) براى دنیا، خود را پست و بىمقدار نمىسازد. وقتى از امام سجاد (ع) مىپرسند: شریفترین و والاترین مردم کیست؟ مىفرماید: کسى که دنیا را ارزش و شرف خویش نشناسد.(80)
در اینجا بحث مال و مقام و ریاست و مظاهر دنیایى نیست بلکه موضوع همه دنیا با تمامى جاذبههاى آن است. گوهر نفس با گوهرهاى ارزشمند دیگر در این جهت تفاوت دارد که اگر از دست رفت دیگر قابل جبران نیست. از اینرو قرآن مجید مىفرماید: اى پیامبر! بگو: زیانکاران کسانى هستند که نفس خود و اهل بیت خویش را در قیامت ببازند و این است زیان آشکار.(81) متأسفانه انسان عصر جدید با اینکه بر طبیعت سلطه پیدا کرده و راز و رمز عالم بیرون را کشف نموده، اما در حقیقت خود و عالم درونى خویش را نشناخته است. آموزههاى دینى، به دنبال شناساندن خود واقعى انسان است تا به کرامت انسانى دست یابد. امام على (ع) مىفرماید: نفست را از کارهاى پست بازدار و بزرگوارتر از آن باش که به پستى تن دهى، گرچه تو را به سوى مقصودت برساند، زیرا در برابر آن چه از نفس خود از دست مىدهى بهایى به دست نمىآورى.(82)
7 - تکریم کودکان: اگر خواهان نهادینه شدن صفت ارزشمند کرامت در جامعه هستیم، باید کودکان خود را احترام کنیم، زیرا، آنان پدران و مادران آینده این جامعه به حساب مىآیند. تکریم کودک، باعث مىشود فردى مستقل، آزاد، شریف و صاحب فضیلت گردد و از انحراف و تبهکارى دورى گزیند. از اینرو در سیره پیامبر (ص) احترام به کودک، جاىگاه خاصى دارد. پیامبر کرامت (ص) مىفرماید: وقتى نام فرزندتان را مىبرید او را گرامى دارید و جاى نشستن را براى او توسعه دهید و نسبت به او روترش نکنید.(83) حساسیت آن حضرت نسبت به کودکان مایه شگفتى مردم بود. روزى پیامبر (ص) نماز ظهرش را با سرعت به پایان رساند. مردم دلیلش را جویا شدند. حضرت فرمود: مگر صداى شیون و گریه کودک را نشنیدید؟(84)
تاریخ، کدام رهبر مذهبى سیاسى را به یاد دارد مانند رسول اکرم (ص) که با کودکان اینگونه برخورد کند. در تاریخ نوشتهاند: رسول خدا (ص) موقعى که از سفرى مراجعت مىکرد در راه با کودکان مردم برخورد مىکرد، به احترام آنها مىایستاد. حضرت بعضى را در آغوش مىگرفت و بعضى را بر پشت و دوش خود سوار مىکرد و به اصحاب خود نیز مىفرمود: این کار را انجام دهند. کودکان این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمىکردند و چه بسا پس از مدتى، این ماجرا را بازگو مىکردند و به آن مىبالیدند.(85)
احترام به کودکان، روش همیشگى پیامبر بود و اختصاص به دوره و شرایط زمانى و مکانى خاصى نداشت. از اینرو گفتهاند: «التلطف بالصبیان من عادة رسول الله (ص)؛(86) لطف و عنایت و توجه به کودکان، از عادت رسول خدا (ص) بود.»
آسیبشناسى کرامت
اسباب و عواملى، کرامت و حرمت انسان را به خطر مىاندازد و حقارت وى را به دنبال دارد. مهمترین آنها عبارتاند از:
1 - درخواست از مردم: دست خواهش و درخواست به سوى کسى دراز کردن، به عزت و کرامت انسانى لطمهاى بزرگ وارد مىکند. امام على (ع) مىفرماید: درخواست و تمنّا از مردم، زبان گوینده را ناتوان مىسازد، خردمندى و عقل انسان شجاع را درهم مىشکند، آزادمرد بزرگوار را از مقام خود تنزل مىدهد و در جاىگاه بنده خوار مىنشاند، طراوت و روشنى رخسار را از میان مىبرد و روزى را نابود مىسازد.(87)
امام باقر (ع) مىفرماید: اگر درخواست کننده از بدى کارش آگاه بود، هیچ فردى از فرد دیگر حاجت خود را نمىخواست و اگر شخص مورد سؤال مىدانست که پاسخ منفى چه قبحى دارد، هیچ کس دیگرى را محروم نمىساخت.(88)
دست طمع چو پیش کسان مىکنى دراز
پل بستهاى که بگذرى از آبروى خویش
2 - چاپلوسى: یکى از عوامل بازدارنده کرامت، تملّق و چاپلوسى است. امام على (ع) مىفرماید: «کثرة الثناء مَلَق یحدث الزَّهو و یُدنى مِنَ العزة؛(89) زیادهروى در ستایش، تملّق است که از یکسو موجب تکبر مىشود و از سوى دیگر عزت نفس را دور مىسازد.»
در این روایت به دو اثر زیانبار چاپلوسى اشاره شده است. مؤمن، چون با کرامت و عزیز است، از این صفت منفى که برخاسته از زبونى و ترس و کمبود شخصیت است، به دور مىباشد. رسول اکرم (ص) مىفرماید: «لیس من خلق المؤمن الملق؛(90) چاپلوسى، صفت مرد با ایمان نیست.»
3 - اظهار گرفتارى: شکایت از روزگار و طرح مشکلات و دشوارىهاى زندگى و اظهار فقر و تنگدستى، کرامت و عزت نفس را لکهدار مىکند. اسلام به منظور حفظ کرامت انسانها، از پیروان خود خواسته است خویشتندار باشند و تا ضرورت اقتضا نکرد، از شکستها و ناکامىها و کمبودهاى زندگى خود سخن نگویند. مفضّل بن قیس روزى به حضور امام صادق (ع) رسید و گرفتارىهاى خویش را مطرح کرد و از بدهکارى و تنگدستى خود سخن گفت و از حضرت درخواست دعا نمود. امام (ع) به ایشان چهارصد دینار پرداخت کرد. مفضل عرض کرد: منظورم از شرح گرفتارىهاى خود، این نبود که کمک بگیرم بلکه مىخواستم درباره من دعایى بفرمایید. حضرت فرمود: دعا هم مىکنم، اما به این نکته توجه داشته باش که هرگز گرفتارى خود را براى مردم بازگو مکن، چون در اینصورت در نظر مردم کوچک مىشوى.(91)
امام على (ع) نیز مىفرماید: آن کسى که مشکلات خود را براى دیگران آشکار مىسازد، به ذلت تن داده است.(92)
نتایج حقارت شخصیت
به همان اندازه که کرامت و بزرگوارى، منشأ فضایل اخلاقى است، حقارت نیز مولّد رذایل و صفات ناپسندى است که به آنها اشاره مىکنیم:
1 - نفاق و دورویى: کسى که براى خود ارزش قائل نیست، به دورویى مىگراید. دوگانگى بین گفتار و رفتار، به سبب پستى و ذلت نفس است. این حقیقت بلند در کلام امام على (ع) چنین آمده است: «نفاق المرء من ذلّ یجده فى نفسه؛(93) دورویى انسان، ناشى از حقارتى است که فرد در وجود خود احساس مىکند.»
2 - شر آفرینى: از انسانهاى پست، انتظار خیر و صلاح نمىرود، چون از پست، پستى خیزد. از مردمى که حقیر شده باشند، نمىتوان انتظار رفتارى شرافتمندانه داشت و ناهنجارترین رفتار، از آنان دور نیست. امام على (ع) مىفرماید: «من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره؛(94) کسانى که نفسشان پست و خوار باشد به خیرشان امیدى نداشته باش». امام هادى (ع) مىفرماید: «من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره؛(95) انسانى که نفسش خوار شود از شرش ایمن مباش.»
3 - خودخواهى: یکى از آثار حقارت نفس، تکبر و خودخواهى است که خود سرآغاز تباهىهاست. امام صادق (ع) مىفرماید: «ما من احد یتیه الا من ذلة یجدها فى نفسه؛(96) هیچ کس به تکبر مبتلا نمىشود مگر به سبب خوارى که در درون خود احساس مىکند.»
4 - بزهکارى: کسى که احساس زبونى کند و شرافت شگرف خویش را باور نداشته باشد، از ارتکاب هرگونه رفتار ناپسند و انجام هر جرم و جنایت، باکى ندارد. امام على (ع) مىفرماید: «اللئوم مضادّ لسائر الفضائل و جامع لجمیع الرذائل؛(97) آدم پست، با فضایل اخلاقى ضدیت دارد و جامع همه پستىهاست.»
- ۹۴/۱۱/۰۴